مقدمه لازم نیست. این تیتر، خودش گویاست. به جای مقدمه، فقط از دوستان محجوب این صفحه قول می گیریم که هنگام اجرای این دستورالعمل ها، با یکی دو شکست، میدان را خالی نکنند. زیاده عرضی نیست جز این که تسلط بر تکنیک های ضدخجالت و کسب مهارت های معاشرتی، مثل کسب سایر مهارت ها، نیازمند پشتکار و تمرین مداوم است. به همین سادگی!
1- روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید.
موسیقی، نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزایش خواهد داد.
2- به دیگران کمک کنید.
منتظر نشوید که از شما کمک بخواهند. به دنبال کمک کردن به این و آن، باید بدوید. این یک دستورالعمل است؛
ماشین یک نفر وسط خیابان خراب شده و روشن نمی شود و حالا راننده منتظر است کسی بیاید کمکش کند و ماشین را هُل بدهد.
همسایه تان از بازار برمی گردد و دستش حسابی پُر است و زنبیل دارد از دستش می افتد.
پیرمرد مغازه دار، زورش نمی رسد که به تنهایی، کرکره مغازه را بدهد بالا.
خب، چرا معطلید؟ مگر نمی خواستید تمرین های ضد خجالت تان را شروع کنید؟ چه بهتر از این؟ با این تیر، خیلی بیشتر از یکی دو نشان را خواهید زد. مطمئن باشید. خرجش فقط دو کلمه است: کمک نمی خواهید؟ (البته لبخند و ارتباط چشمی را هم هنگام ادای این دو کلمه فراموش نکنید). نمی دانید چقدر موثر است!
3- دل تان می خواهد وقتی وارد یک جمع می شوید، با شما چطور برخورد کنند؟
دوست دارید با لبخند به استقبال تان بیایند؟ به شما توجه کنند؟ به حرف های تان صمیمانه گوش کنند و صمیمانه با شما هم کلام شوند؟ و چیزهایی از این قبیل؟ بسیار خب. می گویند خجالتی ها، خجالتی ها را خوب می شناسند. خجالتی های جمع را پیدا کنید و با آن ها همان طوری رفتار کنید که دل تان می خواهد با شما رفتار شود. با سوال های صمیمانه تان، آن ها را به صحبت کردن وادار کنید و جواب های شان را با رغبت بشنوید. این کار، هم برای معاشرتی تر شدن آن ها مفید است، هم برای خودتان یک تمرین تمام عیار مجلس آرایی است. شروع کنید و ببینید که چه قدر روی خودتان تاثیر می گذارد!
4- وقتی به یک محفل رودربایستی دار، مثلا به یک مهمانی رسمی، دعوت می شوید، وقت تان را طوری تنظیم کنید که زود برسید. این نکته در عین سادگی، بسیار مهم است. حداقل فایده اش این است که با سنگینی فضای جلسه، زودتر آشنا می شوید و کم کم ترس تان از آن جمع می ریزد. امتحان کنید! وقتی یک جمع خلوت در حضور شما آرام آرام شلوغ می شود، حس خجالت تان خیلی کم تر است نسبت به وقتی که ناگهان به یک مجلس شلوغ وارد می شوید. معمولا آن هایی که دیرتر به چنین محافلی وارد می شوند، استرس بیشتری را پشت سر می گذارند و آن هایی که زودتر می رسند، راحت تر با تازه واردها ارتباط برقرار می کنند.
5- از هم صحبت خود تعریف کنید. این که دیگر کاری ندارد. هم آسان است، هم فوق العاده موثر. اغلب آدم ها وقتی ازشان تعریف می کنید، ذوق می کنند و بیشترشان آن قدر ذوق می کنند که به هیچ قیمتی حاضر نمی شوند هم صحبتی با شما را از دست بدهند. البته هنگام اجرای این تکنیک باید مواظب مغزتان هم باشید؛ چرا که ممکن است جای دندان های کسی که از او تعریف کرده اید، رویش باقی بماند. ضمنا هنگام تعریف و تمجید از این و آن، به هیچ وجه لازم نیست دروغ بگویید. اگر کمی دقت کنید، مطمئنا در هر آدمی بالاخره یک چیزی پیدا می کنید که قابل تعریف باشد. البته تعریف های تان هم نباید خیلی بی ربط باشد. مثلا وقتی کسی دارد درباره یک موضوع فلسفی با شما صحبت می کند، خیلی بی ربط است اگر بگویید: پیراهن تان چقدر قشنگ است! مثلا بهتر است خودتان را به موضوع مورد بحث، علاقه مند نشان بدهید و از جالب بودن آن موضوع صحبت کنید.
6- نقش آفرینی کنید. نقش آفرینی، یک اسلحه مخفی است که حتی مطمئن ترین و با اعتماد به نفس ترین آدم هایی هم که شما سراغ دارید، از آن بهره می گیرند. شما دل تان می خواهد وقتی به یک جمع وارد می شوید، چگونه رفتار کنید؟ مطمئن؟ با لبخند باز؟ صمیمانه؟ خوش برخورد؟ و…؟ خب، همه ی این ها را می توانید در خلوت خودتان و در مقابل آینه تمرین کنید. همه ی ما آدم ها کمی تا قسمتی بازیگریم. نقش آفرینی جلوی دوربین شاید کار آسانی نباشد (من واقعا نمی دانم سخت است یا آسان)؛ ولی نقش آفرینی در خلوت و در مقابل آینه را مطمئن هستم که کار آسانی است. تمرین های مکرر این چنینی، ناخودآگاه تان را به همان سمتی می برد که بیشتر تمرینش را می کنید و کم کم شما همانی خواهید شد که دل تان می خواهد.
7- هیچ وقت هیچ کس را تحقیر نکنید و خصوصا در حضور جمع از چنین کارهایی پرهیز کنید. همه ی ما آدم ها به آرامش و کمک دیگران احتیاج داریم؛ نه به دشمنی و آزار و اذیت شان. مطمئنا وقتی شما کسی را تحقیر یا مسخره کنید، او هم به دنبال بهانه ای خواهد گشت تا این لطف شما را جبران کند! انرژی منفی برای این و آن نفرستید تا انرژی منفی برای تان نفرستند. موقع انتقاد کردن از این و آن هم، یادتان باشد که نباید از هیچ کس در حضور جمع با تندی و خشونت انتقاد کنید. وقتی ارتباط تان با دور و بری ها دوستانه و صمیمانه باشد، آن ها هم برای رفع این جور مشکلات و از جمله برای رفع این حس خجالت درونی به شما کمک خواهند کرد.
8- خیلی هم ایده آل گرا نباشید! قرار نیست با هر جوکی که شما تعریف می کنید، همه غش و ریسه بروند. قرار نیست با هر حرفی که می زنید، همه به به و چه چه کنند. برای هیچ کس دیگری هم قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد. مطمئن باشید که دیگران هم استانداردهای شان را این قدر دست بالا تعریف نمی کنند. وقتی در یک جمع حضور دارید، کسی از شما انتظار ندارد که فوق العاده باشید. برای جمع، این مهم است که شما با آن ها همراه باشید، فقط همین! این را هم یادتان باشد که خیلی از خانم ها و آقایان اصلا با آدم های پُرحرف و شوخ و مجلس آرا میانه ی خوبی ندارند و یک خبر خوب دیگر برای خجالتی های عزیز: سکوت و کم حرفی شما را معمولا به پای فروتنی، حجب و حیا و بزرگ منشی تان می گذارند و چه صفتی بهتر از این چند صفت؟ راستی یادتان باشد که، در ملاقات اول تان با هیچ کس زیاد حرف نزنید و اطلاعات شخصی تان را رو نکنید. چه لزومی دارد؟ این کار را متاسفانه بعضی ها برای پنهان کردن آن حس خجالت درونی شان انجام می دهند، غافل از این که دیگران، این کار را غالبا این طور تفسیر و تعبیر می کنند که فاعلان این فعل، آدم های کم ظرفیت و سرخورده یا آدم های گوشه گیر و تنهایی هستند.
9- ارتباط چشمی در برقراری یک ارتباط موثر، خیلی مهم است. حتما به چشم طرف مقابل تان نگاه کنید. چه وقتی دارید صحبت می کنید، چه وقتی که دارند با شما صحبت می کنند. این ارتباط چشمی را ترجیحا با یک لبخند ملایم و حالت دوستانه همراه کنید. اگر به هر دلیلی از برقراری یک ارتباط چشمی مناسب ناتوان هستید، سعی کنید به پیشانی طرف مقابل تان نگاه کنید. از معجزه ی نفس های عمیق هم غافل نشوید؛ چون به هنگام حملات استرس واقعا سودمند است. عادت کنید که با نفس های عمیق، آرامش را به وجودتان برگردانید. این تمرین را می توانید خیلی راحت در حضور جمع، بارها و بارها انجام بدهید. مطمئن باشید که هیچ کس نمی فهمد این کار شما چه معنایی دارد. باور کنید که اصلا کسی حواس اش به شما نیست. راحت باشید.
10- اگر خجالتی باشید، احتمالا تنهایی را به فعالیت های جمعی ترجیح می دهید. خب، می توانید، از این فرصت مغتنم استفاده کنید و چیزی یاد بگیرید. آدم هایی که تنهایی را دوست دارند، معمولا روحیه شان با هنرآموزی جور است. روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید. موسیقی، نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزایش خواهد داد. تا می توانید کتاب بخوانید و اطلاعات کسب کنید. روزنامه، مجله، برنامه های آموزشی، اینترنت و… به زودی، روزی می آید که باید حرفی برای گفتن داشته باشید. خودتان را برای آن روز آماده کنید.
11- شکست های تان را تدبیر کنید. وقتی دارید برای کسب مهارت های ضد خجالت تلاش می کنید، یادتان باشد که مثل هر تلاش دیگری، ممکن است شکست هایی هم در سر راه تان باشد. ولی قرار نیست شما از میدان فرار کنید. تا رسیدن به پیروزی نباید دست از تلاش بردارید.
فراموش نکنید که نوابغ هم بارها و بارها در مسیر تلاش های شان شکست خورده اند؛ اما دست از کار نکشیده اند. این را هم یادتان باشد که شکست شما ممکن است ناشی از شرایط باشد، نه ناشی از اشتباه شما. مثلا ممکن است شما نتوانید در میان بحث دو نفر دیگر وارد شوید و آن ها را همراهی کنید تنها به این علت که بحث آن ها خصوصی بوده و یا ممکن است سر صحبت را با کسی باز کرده باشید که او در آن لحظه به گرفتاری ها و مشکلات دیگر زندگی اش فکر می کرده و اصلا دل و دماغ صحبت کردن نداشته است و… به هر حال، سعی کنید از هر شکست تان، مثل نابغه ها، درس تازه ای بگیرید و آن درس تازه را در تمرین های بعدی به کار ببندید.
12- همیشه آماده و به روز باشید. مطلع و گوش به زنگ. کتاب بخوانید، روزنامه، مجله، اینترنت و… اخبار روز دنیا را پیگیری کنید. اخبار هنری، فرهنگی، علمی، سیاسی و… داشتن این اطلاعات به شما کمک می کند که همیشه حرف های شنیدنی در آستین داشته باشید. سوال های حاضر و آماده هم غنیمت هستند. از این قبیل سوال ها همیشه همراه داشته باشید.
طرح یک سوال صمیمانه و مودبانه معمولا نقطه ی شروع مناسبی برای ورود به بحث دیگران است و هر قدمی هم که برای چنین هم کلامی هایی بردارید، مطمئنا قدم بعدی آسان تر و آسان تر می شود.
از سلیقه ها و علاقه های دوروبری های تان هم باید باخبر باشید. این طوری راحت تر می توانید هم صحبت شان شوید.
وقتی می خواهید سر صحبت را با یک جماعتی باز کنید یا وقتی که می خواهید در یک
بحث گروهی شرکت کنید، باید این را ارزیابی کنید که آیا آن ها هم مایل هستند حرف های
شما را بشنوند و اصلا آیا شما خوب به حرف های آن ها گوش داده اید یا نه. بی محابا
حرف شان را قطع نکنید. بهتر است مودبانه و آرام آرام به هر بحثی وارد شوید.
کمرویی
13- خودتان را درست کنید. با دیگران(لا اقل فعلا) کاری نداشته باشید. نمی توانید همه را مجبور کنید همان طوری که شما دل تان می خواهد رفتار کنند. نمی توانید همه را وادار کنید نسبت به حرف ها و رفتارهای شما همان طوری واکنش بدهند که شما دوست دارید. چرا که اولا همه ی آدم ها مثل هم نیستند و مثل هم فکر نمی کنند و ثانیا آن چه مهم است، تلاش و تمرین شما است و توجه به این نکته که آیا شما دارید کارتان را درست انجام می دهید یا نه.
انتظار نداشته باشید وقتی که در یک مهمانی، کنجی نشسته اید و با هیچ کس حرف نمی زنید، دیگران بیایند و شما را از پوسته ی تنهایی بیرون بیاورند. خودتان هم باید کمک کنید. انجام دادن تمرین هایی که از آن ها حرف می زنیم، به عهده ی خودتان است، نه دیگران. ضمنا حواس تان به این نکته هم باشد که سطح توقع تان را از دیگران تصحیح کنید. در هر مهمانی، ممکن است که بغل دستی شما هم خودش خجالتی باشد؛ نزدیک به 50 درصد آدم ها، کم و بیش، با درجات مختلفی، خجالتی هستند. پنجاه درصد یعنی نصف آدم های هر جمع. کم نیست! شما هیچ وقت در اقلیت نیستید.
قرار نیست که یک شبه متحول شوید و ناگهان تبدیل بشوید به آدم بذله گو و پُرحرفی که مجلس آرایی می کند و… این حتی با تلاش شما هم به سرعت به دست نمی آید. آدم ها ذات شان با همدیگر فرق دارد. اما معاشرتی شدن، یک مهارت است که با تمرین به دست می آید. به مهارت های ضد خجالت هم باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژی تان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت به خصوص می گذارید خیلی زودتر به نتیجه می رسید. مثلا پیش دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع به صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی، دویدن به دنبال کمک به دیگران، کمک به سایر خجالتی های جمع، تعریف های به جا و … هم همین طور.
به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقت تان را بگیرد. هر چه سخت تر به دست بیاورید، سخت تر از دست می دهید. این یادتان باشد!
یکی از ایرادهایی که بر حجاب گرفتهاند این است که ایجاد حریم میان زن و مرد براشتیاقها و التهابها میافزاید و طبق اصل«الانسان حریص علی ما منع منه»حرص و ولعنسبتبه اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر میکند.به علاوه،سرکوب کردن غرایزموجب انواع اختلالهای روانی و بیماریهای روحی میگردد.
در روانشناسی جدید و مخصوصا در مکتب روانکاوی فروید روی محرومیتها و ناکامیها بسیار تکیه شده است.فروید میگوید ناکامیها معلول قیود اجتماعی است،وپیشنهاد میکند که تا ممکن استباید غریزه را آزاد گذاشت تا ناکامی و عوارض ناشیاز آن پیش نیاید.
برتراند راسل در صفحه69 و 70(ترجمه فارسی)کتاب جهانی که من میشناسم میگوید: «اثر معمولی تحریم،عبارت از تحریک حس کنجکاوی عمومی است.و این تاثیر،هم در مورد ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگر مصداق پیدا میکند...اکنون برایاثر تحریم مثالی میزنم:فیلسوف یونانی«امپدکل»جویدن برگهای شجرة الغار راخیلی شرمآور و زشت میپنداشت.او همیشه جزع و فزع میکرد از اینکه باید ده هزار سال به علت جویدن برگ درخت غار در ظلمات خارجی(دوزخ)به سر برد. هیچ وقت مرا از جویدن برگ غار نهی نکردهاند و من هم تاکنون برگ چنین درختیرا نجویدهام ولی به«امپدکل»تلقین شده بود که نباید این کار را بکند و او هم برگدرخت غار را جوید.»
درست است که ناکامی،بالخصوص ناکامی جنسی،عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که مورد نیازطبیعت است غلط است،ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمیکند بلکه بر آنمیافزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود،عشق به مفهوم واقعیرا میمیراند ولی طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند.در این مورد هر چه عرضهبیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مییابد.
سپس در جواب این سؤال که«آیا شما عقیده دارید انتشار موضوعهای منافیعفت علاقه مردم را به آنها زیاد نمیکند؟ »جواب میدهد: «علاقه مردم نسبتبدانها نقصان مییابد.فرض کنید چاپ و انتشارکارت پستالهای منافی عفت مجاز و آزاد گردد.اگر چنین چیزی بشود این اوراقبرای مدت یک سال یا دو سال مورد استقبال واقع شده سپس مردم از آن خستهمیشوند و دیگر کسی حتی به آنها نگاه هم نخواهد کرد.»
پاسخ این ایراد این است که درست است که ناکامی،بالخصوص ناکامی جنسی،عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که مورد نیازطبیعت است غلط است،ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمیکند بلکه بر آنمیافزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود،عشق به مفهوم واقعیرا میمیراند ولی طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند.در این مورد هر چه عرضهبیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مییابد.
خود راسل در کتاب زناشویی و اخلاق اعتراف میکند که عطش روحی در مسائلجنسی غیر
از حرارت جسمی است. آنچه با ارضاء تسکین مییابد حرارت جسمی است نه عطش روحی.
تفاوت عشق و هوس
بدین نکته باید توجه کرد که آزادی در مسائل جنسی سبب شعلهور شدن شهواتبه صورت حرص
و آز میگردد،از نوع حرص و آزهایی که در صاحبان حرمسراهایرومی و ایرانی و عرب سراغ
داریم.ولی ممنوعیت و حریم،نیروی عشق و تغزل وتخیل را به صورت یک احساس عالی و رقیق
و لطیف و انسانی تحریک میکند و رشدمیدهد و تنها در این هنگام است که مبدا و منشا
خلق هنرها و ابداعها و فلسفه هامیگردد.
حاجتهای طبیعی بر دو قسم است.یک نوع حاجتهای محدود و سطحی است; مثل خوردن،خوابیدن.در این نوع از حاجتها همینکه ظرفیت غریزه اشباع و حاجتجسمانی مرتفع گردد،رغبت انسان هم از بین میرود و حتی ممکن استبه تنفر وانزجار مبدل گردد.ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی،عمیق و دریا صفت وهیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی.
غریزه جنسی دارای دو جنبه است.از نظر حرارت جسمی از نوع اول است ولیاز نظر تمایل روحی دو جنس به یکدیگر چنین نیست.غریزه جنسی دو جنبه دارد:جنبه جسمانی و جنبه روحی.از جنبه جسمیمحدود است.از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است،ولی از نظرتنوع طلبی و عطش روحیای که در این ناحیه ممکن استبه وجود آید شکل دیگریدارد.
اینکه راسل میگوید:«اگر پخش عکسهای منافی عفت مجاز بشود پس از مدتیمردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد»درباره یک عکس بالخصوص و یکنوع بیعفتی بالخصوص صادق است،ولی در مورد مطلق بیعفتیها صادق نیست. یعنی از یک نوع خاص بیعفتی خستگی پیدا میشود ولی نه بدین معنی که تمایل بهعفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنی که آتش و عطش روحی زبانه میکشد و نوعیدیگر را تقاضا میکند;و این تقاضاها هرگز تمام شدنی نیست.
حالت روحی مربوط به این موضوع دو نوع است:یکی آناست که به اصطلاح«عشق»نامیده میشود .این عطش روحی فعلا محل بحث ما نیست.این نوع از عطش همیشه جنبه فردیو شخصی دارد یعنی به موضوع خاص و شخص خاص تعلق میگیرد و رابطه او را باغیر او قطع میکند.این نوع از عطش در زمینه محدودیتها و محرومیتها به وجودمیآید. نوع دیگر عطش روحی آن است که به صورت حرص و آز درمیآید که از شؤونحس تملک است و یا آمیختهای است از دو غریزه پایان ناپذیر:شهوت جنسی و حستملک.آن همان است که در صاحبان حرمسراهای قدیم و در اغلب پولداران وغیر پولداران عصر ما وجود دارد.این نوع از عطش تمایل به تنوع دارد.از یکی سیرمیشود و متوجه دیگری میگردد.در عین اینکه دهها نفر در اختیار دارد در بند دهها نفر دیگر است و همین نوع از عطش است که در زمینه بیبند و باریها و معاشرتهای بهاصطلاح آزاد به وجود میآید.این نوع از عطش است که«هوس»نامیده میشود.
اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنهاست.اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها وعواقب سوء آنها شدهاند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت،غریزه را عاصی ومنحرف و سرکش و ناآرام میسازد.طرحشان این است که برای ایجاد آرامش اینغریزه باید به آن آزادی مطلق داد،آنهم بدین معنی که به زن اجازه هر جلوهگری و بهمرد اجازه هر تماسی داده شود.اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند توجه نکردهاند که همان طور کهمحدودیت وممنوعیت،غریزه را سرکوب و تولید عقده میکند،رها کردن و تسلیمشدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه میسازد،و چون اینامکان وجود ندارد که هر خواستهای برای هر فردی برآورده شود،بلکه امکان نداردهمه خواستههای بیپایان یک فرد برآورده شود،غریزه بدتر سرکوب میشود و عقدهروحی به وجود میآید.
به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است:یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی،و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن.
یکی از موضوعاتی که ذهن خیلی از خانم ها را به خود مشغول می کند این است که چگونه می توانند بر همسر خود تاثیر بگذارند.در مقالات متعدد ،راهها ی گوناگونی را بیان کرده ایم مانند: اخلاق خوش،صبر،احترام به همسر و.....
اما تمام زنان در برخی مواقع از سلاحی استفاده می کنند که اتفاقا شوهرشان را تحت تاثیر قرار می دهد .البته ما در این مقاله اصلا قصد نداریم شما را به این کار تشویق کنیم .....
وقتی زنها اشک میریزند، بوی اشک مردان را تحت تاثیر قرار میدهد. اگر حتی اشک را نبینند و صدای گریه را نشنوند، خشمشان کمتر میشود. به علاوه اشک، نه گفتن به زبان شیمیایی به میل جنسی مردان است.
انسانها در موقعیتهای متفاوتی اشک میریزند. البته اشک مخصوص انسان نیست و در
موجودات دیگر هم دیده میشود. اما آیا اشک ریختن فقط تاثیر فردی دارد و مثلا شما را
آرامتر میکند، یا این که روی دیگران هم میتواند اثری داشته باشد؟ شاید سوال
جالبتر این باشد که اشک چهطور روی دیگران تاثیر میگذارد؟
اشک
اولین حدس دانشمندان این بود که اشک ریختن روی احساس شادی یا غم دیگران تاثیر دارد؛ اما با کمال تعجب مشخص شد که اشک افراد تاثیری روی شادی و یا ناراحتی دیگران ندارد و تغییری نه در جهت مثبت و نه منفی در خلق دیگران ایجاد نمیکند. بلکه مهمترین تاثیر اشک، کاهش میل جنسی در مردان است!
به گزارش محققین دانشگاهی در خاورمیانه اشکهای دو زن را که در حال تماشای یک فیلم غمگین بودند جمعآوری کرده و دستمال کتانی را به آن آغشته کردند. همچنین محلول نمکی درست کردند و پس از قطره قطره ریختن آن روی صورت همان زنها، دستمال دیگری را با این محلول نمکی آغشته کردند. بررسی این محققان روی تاثیر بوی اشک متمرکز شده بود!
از 24 داوطلب مردی که در این مطالعه شرکت کردند، هیچکدام با بوییدن اشک و محلول نمکی، نتوانستند تفاوت آنها را تشخیص بدهند. سپس از آنها خواسته شد که در سه حالت به یک سری عکس از چهره زنان نگاه کنند و به جذابیت آنها امتیاز بدهند. در حالت اول با دستمال آغشته به محلول نمکی در حالت دوم با دستمال آغشته به اشک زیر بینی و در حالت سوم بدون هیچ دستمالی.
محققین به این نتیجه رسیدند که فقط بوی اشک واقعی، امتیازی را که مردان به جذابیت میدهند، کاهش میدهد. به علاوه بوی اشک هیچ تاثیری بر ارزیابی آنها از شدت غم تصویر زنان نداشت.
سپس برای این که مشخص شود آیا غم تاثیری بر کاهش میل جنسی مردان دارد یا نه، عکسها را با یک فیلم غمگین عوض کردند. پژوهشگران اینبار برای ارزیابی میل جنسی، میزان تستوسترون موجود در بزاق مردان را اندازه گرفتند و متوجه شدند که فقط در مردانی که هنگام تماشای فیلم، دستمال آغشته به اشک واقعی را بو میکردند، هم در طول پخش فیلم و هم بعد از آن، مقدار تستوسترون کاهش یافته است. این شاخص دیگری است که کاهش میل جنسی را
محققان بر این باورند که هدف اشک، نه کاهش میل جنسی مردان که کاهش سطح تستوسترون است که عامل اصلی رفتار پرخاشگرانه و خشونت در مردان است. بنابراین اشک با بوی خود به طرزی نامرئی قدری از خشم مردان میکاهد.
محققین برای اطمینان بیشتر، آزمایش دیگری انجام دادند. اینبار در حالی که محققین با تصویربرداری ام.آر.آی عملکردی، الگوی فعالیت مغزی داوطلبان را مشاهده میکردند، به آنها فیلمهایی نشان دادند که در شرایط عادی به افزایش تستوسترون منجر میشود. آزمایش چندین بار تکرار شد: با فیلمهای شاد، غمگین و خنثی، در حال بوییدن اشک واقعی، محلول نمک و بدون بو. مقایسه الگوهای مغزی هم نشان داد اشک عامل خاموشی میل جنسی در مردان است.
ابن نتایج بدان معنی است که اشک نوعی پیام شیمیایی میفرستد که روی مردان تاثیر میگذارد و این مستقل از دیدن یا شنیدن اشک ریختن زنان است! اما این تاثیر اشک به چه دردی میخورد؟
محققان بر این باورند که هدف اشک، نه کاهش میل جنسی مردان که کاهش سطح تستوسترون است که عامل اصلی رفتار پرخاشگرانه و خشونت در مردان است. بنابراین اشک با بوی خود به طرزی نامرئی قدری از خشم مردان میکاهد.
از سوی دیگر، اشک نوعی پاسخ «نه» از طرف زن به مرد است، آن هم به زبان شیمیایی!
کمرویی در حدی که مانع فعالیتهای اجتماعی ما نباشد؛ بلکه موجب رعایت حقوق دیگران و ملاحظات اخلاقی بشود ،مترادف حیا بوده ، مثبت، و بلکه ضروری ارزیابی می شود .اما گاهی کمرویی چنان پیش می رود که موجب انزوا ، عجز و ناتوانی فرد در ایجاد ارتباطات اجتماعی می شود و شخص را بسیار ضعیف می نماید .
کمرویی
افراد کمرو ،معمولا مورد سوء استفاده دیگران قرار می گیرند زیرا احساس شرم ، قدرت مخالفت و ابراز نظر را از ایشان سلب می کند به همین جهت خجالتی ها ،اکثرا سلطه پذیرند و در تصمیم گیری ها، سست و ضعیف عمل می کنند ؛لذا کسانی که با افراد کمرو سروکار دارند خیلی زود به این نتیجه می رسند ،که باید به جای آنها هم تصمیم بگیرند .
کمروها علی رغم آنکه در حضور دیگران مخصوصا غریبه ها بسیار پرتحمل و مهربان جلوه می کنند ،در ارتباط با افراد خانواده خود ،کم تحمل و زود رنجند این یک واکنش طبیعی در مقابل فشاری است که از بیرون تحمل می کنند .
بدیهی است که اگر پدر خانواده ،فردی کمرو باشد ،آن خانواده باید از بعضی از امتیازات عمومی و اجتماعی صرف نظر کند زیرا سرپرست خانواده شهامت برخوردهای اجتماعی را ندارد .البته اگر مادر قوی باشد ،طبیعتا اختیار خانواده به دست مادر می افتد و بعضی از مشکلات تا حدی حل خواهد شد اما مشکلات دیگری جایگزین آن خواهد شد که در مقاله ای دیگر بدان خواهیم پرداخت .
مشکلات همسران مردان کمرو
علاوه بر مشکلاتی که نقل شد ،بعضی مشکلات نیز خاص همسران مردان کم روست . گرچه خجالتی ها بخاطر کم حرفی و تحمل زیادی که در تعاملات اجتماعی نشان می دهند ،افرادی خوش اخلاق به نظر می رسند،اما بعضی از الطافی که دیگران نثار همسران خود می کنند را ،ندارند.
مثلا در حمایت از همسرانشان ضعیفند. در تمجید و ستایش و گفتگوهای عاشقانه _ که زنان بسیار به این چیزها علاقمندند _ ،هنری ندارند. کمرو ها در خلق لحظه های عاشقانه و لذتهای کلامی ناتوانند و به همین دلیل کمتر می توانند محبوبیت را تجربه کنند .
همسر یک مرد کمرو بهتر از هر کسی می تواند به او کمک کند زیرا به خوبی او را می شناسد و با ارزشها و نقاط ضعف او آشناست . چنین زنی باید با هوشیاری ریزترین و جزئی ترین محاسن او را زیر ذره بین برده ،بزرگ کند و از آن در تحسین و تفدیر همسرش استفاده کند
کمک به رفع کمرویی
کمرویی وقتی از بین می رود که علت آن به خوبی شناخته شود .
کمرویی از نظر روانشناختی معلول عواملی مانند وراثت ،احساس حقارت،احساس عدم کفایت ،ضعف اعتماد به نفس و... است لذا گاهی با رفع عوامل و در پاره ای از موارد با کنترل و تمرین به مرور درمان خواهد شد.درمان کمرویی نیز مانند هر بیماری روحی دیگری ،زمان زیادی می برد اما به هر حال درمان پذیر است تا جاییکه شخص کمرو بتواند شهامت سخن گفتن در جمع را ،حتی هنگامی که برخلاف میل دیگران باشد ،تجربه کند .اما نباید توقع داشت که طوری تغییر کند که رفتار شخصیت مقابل خود را عرضه کند .
در زندگی با فرد کمرو باید هوشیار بود که چه اشتباهاتی را نباید مرتکب شد .بزرگترین
کمک به فرد کمرو این است که اعتماد به نفس او را افزایش دهیم باید به او ثابت کنیم
که انسان محبوب و موفقی است .همه او را دوست دارند و به ارزشها و خوبی های او
واقفند.
کمرویی
همسر یک مرد کمرو بهتر از هر کسی می تواند به او کمک کند زیرا به خوبی او را می شناسد و با ارزشها و نقاط ضعف او آشناست . چنین زنی باید با هوشیاری ریزترین و جزئی ترین محاسن او را زیر ذره بین برده ،بزرگ کند و از آن در تحسین و تفدیر همسرش استفاده کند .اما کاری که هرگز نباید بکند این است که هیچگاه او را با دیگران مقایسه نکند مگر اینکه مقایسه در خوبی او باشد .هرگز نباید ضعفهای او را به رخش کشید مخصوصا اگر این ضعف ناشی از همان کمرویی باشد .چنین اشتباهاتی کمرویی را به شدت تقویت می کند.
احترام گذاشتن، اگر برای همه مردها لازم است و به قول روانشناسانی همچون دکتر جان گری از نیازهای اساسی مردان است، (ر،ک :مردان مریخی زنان ونوسی ) برای این دسته از مردها ضروری تر و حیاتی تر است .
نیاز به احترام و اعتماد و قدردانی ،برای مردهای کمرو مانند نیاز به اکسیژن برای مبتلایان به آسم است . با احترام و اعتماد، کسی که بیمار تحقیرهاست،هویت واقعی خود را پیدا می کند و با قدردانی ،می فهمد که دیگران قدر خوبی های او رامی دانند و مهمتر آنکه پی به ارزشهای او برده اند .
هر چند اعتماد کردن به افراد کمرو مشکل و هزینه بردار است اما کسی که همسر یک مرد کمرو است ،باید این کار را بکند.از تصمیم خودش صرف نظر کند و تسلیم تصمیم همسرش گردد. باید فرصتها را برای ابراز وجود،برای بدست آوردن ظرفیت بیشتر و برای تجربه بیشتر روابط مهم اجتماعی ،در اختیار او بگذارد. گرفتن مسئولیت ها از افراد کمرو، منجر به ضعف ،انزوا وکمرویی بیشتر می شود.
هر چند اعتماد کردن به افراد کمرو مشکل و هزینه بردار است اما کسی که همسر یک مرد کمرو است ،باید این کار را بکند.از تصمیم خودش صرف نظر کند و تسلیم تصمیم همسرش گردد
اگر در پاره ای از موارد سپردن مسئولیت به یک شوهر کمرو، متحمل خسارتهای سنگینی برای خانواده می شود ،و بانوی خانواده خود را مجبور به دخالت می بیند، باید توجه داشته باشد که این دخالت ،مانور زشت و پررنگی پیدا نکند و به گونه ای جلوه نکند که ضعف مرد را به نمایش بکشد و بدتر از همه آنکه برای دیگران هم آشکار شود.
تذکری به افراد کمرو
کمروها نیز باید برای بهبودی خود تلاش کنند شاید از آنجا که ظاهر یک فرد کمرو اصطلاحا مظلوم به نظر می رسد ،گاهی مورد تمجید برخی از اطرافیان قرار گیرند. اما این دلیل خوب بودن نیست . کمروها خیلی از وقتها نمی توانند به وظایف شرعی و قانونی خود عمل کنند همچنین نمی توانند حقوق دیگران را به خوبی ادا کنند ،زیرا شرم بیش از حد، آنها را عاجز کرده است . هیچکدام از اینها دلیل قابل قبولی نیستند و در محکمه الهی موجب تبرئه نمی شوند . کمرویی از نگاه دینی امتیازمنفی است و در بسیاری از موارد زمینه ساز گناهان بزرگ است و در هر حال عجز و ترس و خجالت در دین ما عذر محسوب نمی شود.
غمگین نباش! تو کار درستی کردی... درستش همینه که هرچی تو دلت هست بهش بگی. چه خوب چه بد! تا وقتی که دلخوری هایت رو ازش پنهان کنی. اون این امکان رو پیدا نمی کنه که دلایل خودش رو برایت توضیح بده و اگه این فرصت رو پیدا نکنه. همیشه این امکان وجود داره که تو توی دلت حکمی درباره اش صادر کنی و بدون اینکه فرصت دفاع بهش داده باشی محکومش بکنی و این خلاف قاعده دوست داشتنه.
زندگی زوجین مانند یک بازی است که مهره های آن دائم در حال جابه جایی هستند. در
بهترین حالت آن دو نفر مانند چراغ مه شکن هستند و راه یکدیگر را روشن می کنند.
همچنین نقاط ضعف هم را آشکار می نمایند که موجب رشد دو طرف و پایداری علاقه می شود.
اینکه دیگران دوستمان داشته باشند یا نه کاملاً به خود ما بستگی دارد به اینکه
چگونه رفتار می کنیم و چگونه با دیگران کنار می آییم.
اکثر ما دوست داریم دیگران دوستمان داشته باشند. انگار زندگی بهتر می شود. اینکه دیگران دوستمان داشته باشند یا نه کاملاً به خود ما بستگی دارد به اینکه چگونه رفتار می کنیم و چگونه با دیگران کنار می آییم. خیلی وقت ها آن طور که باید با مردم برخورد صحیح نداریم. ما می گوییم می خواهیم دیگران ما را همین طور که هستیم دوستمان داشته باشند.
این بدان معناست که ما کارهایی را که باید انجام بدهیم نمی دهیم و قصد تغییر دادن راه و روش خود را نیز نداریم. خیلی راحت می گوییم چرا نمی توانند من را همین طور که هستم بپذیرند و دوست داشته باشند؟
واقعیت این است برای اینکه دوستمان بدارند. باید دوست داشتنی باشیم.
دشمنی
دوست داشتنی شدن کار زیاد سختی نیست. برای شروع بهتر است وقتی با دیگران روبه رو می شوید. لبخند بزنید و با روی باز با آنها صحبت کنید. رفتاری دوستانه و صمیمی داشته باشید. از مشکلات آنها با خبر شوید و سعی کنید درکشان نمایید و به احساساتشان توجه کنید. وقتی با دیگران روبه رو می شوید بلافاصله سلام کنید. منتظر نمانید آنها سلام کنند. آنها را به اسم کوچک صدا بزنید. نشان دهید که از دیدنشان خوشحال هستید. طوری رفتار کنید که انگار از زندگی حسابی لذت می برید. همیشه به خوبی ها فکر کنید. حتی اگر زیاد هم مایل نیستید خود را مثبت نشان دهید هرگز شکایت نکنید.
مهم ترین قواعد دوست داشتن
هنگام صحبت با همسر خود توجه داشته باشید که زمان و مکان صحیحی را انتخاب کرده اید. نباید با طعنه یا خشونت صحبت کرد. احساسات خود را هنگام گفتگوهای منطقی زیاد به بازی نگیرید. از گله کردن بپرهیزید. به یک توافق برسید. تشویق و تحسین در زندگی های موفق نقش بسیار مهمی برعهده دارند.
حضرت امام حسن عسکری (ع) : دوستی نیکان به نیکان ثواب است برای نیکان ، و دوستی بدان به نیکان بزرگواری است برای نیکان ، و دشمنی بدان با نیکان زینتی است برای نیکان ، و دشمنی خوبان با بدان رسوایی است برای بدان .
تحف العقول ، ص 517
اثرات مثبت اندیشی در بهداشت روان
در دنیای لجام گسیخته کنونی که مادیات همه چیز را تحت الشعاع قرار داده است، عواطف، احساسات، بشردوستی و نوع پرستی می رود که به فراموشی سپرده شود. در دنیایی که فقر و تندگستی، جنگ و خونریزی، فساد و تباهی هر روز رو به افزایش است؛ چیزی جز پشتوانه معنوی، مثبت اندیشی، و جز تغییر و تحول درونی نمی تواند بشر را از این همه نابسامانی و از هم گسیختگی های روحی و از هم پاشیدگی های روانی نجات دهد. بنابراین:
دیگران را دوست داشته باشیم تا دوست داشتنی شویم.