
مقدمه لازم نیست. این تیتر، خودش گویاست. به جای مقدمه، فقط از دوستان محجوب این صفحه قول می گیریم که هنگام اجرای این دستورالعمل ها، با یکی دو شکست، میدان را خالی نکنند. زیاده عرضی نیست جز این که تسلط بر تکنیک های ضدخجالت و کسب مهارت های معاشرتی، مثل کسب سایر مهارت ها، نیازمند پشتکار و تمرین مداوم است. به همین سادگی!
1- روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید.
موسیقی، نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزایش خواهد داد.
2- به دیگران کمک کنید.
منتظر نشوید که از شما کمک بخواهند. به دنبال کمک کردن به این و آن، باید بدوید. این یک دستورالعمل است؛
ماشین یک نفر وسط خیابان خراب شده و روشن نمی شود و حالا راننده منتظر است کسی بیاید کمکش کند و ماشین را هُل بدهد.
همسایه تان از بازار برمی گردد و دستش حسابی پُر است و زنبیل دارد از دستش می افتد.
پیرمرد مغازه دار، زورش نمی رسد که به تنهایی، کرکره مغازه را بدهد بالا.
خب، چرا معطلید؟ مگر نمی خواستید تمرین های ضد خجالت تان را شروع کنید؟ چه بهتر از این؟ با این تیر، خیلی بیشتر از یکی دو نشان را خواهید زد. مطمئن باشید. خرجش فقط دو کلمه است: کمک نمی خواهید؟ (البته لبخند و ارتباط چشمی را هم هنگام ادای این دو کلمه فراموش نکنید). نمی دانید چقدر موثر است!
3- دل تان می خواهد وقتی وارد یک جمع می شوید، با شما چطور برخورد کنند؟
دوست دارید با لبخند به استقبال تان بیایند؟ به شما توجه کنند؟ به حرف های تان صمیمانه گوش کنند و صمیمانه با شما هم کلام شوند؟ و چیزهایی از این قبیل؟ بسیار خب. می گویند خجالتی ها، خجالتی ها را خوب می شناسند. خجالتی های جمع را پیدا کنید و با آن ها همان طوری رفتار کنید که دل تان می خواهد با شما رفتار شود. با سوال های صمیمانه تان، آن ها را به صحبت کردن وادار کنید و جواب های شان را با رغبت بشنوید. این کار، هم برای معاشرتی تر شدن آن ها مفید است، هم برای خودتان یک تمرین تمام عیار مجلس آرایی است. شروع کنید و ببینید که چه قدر روی خودتان تاثیر می گذارد!
4- وقتی به یک محفل رودربایستی دار، مثلا به یک مهمانی رسمی، دعوت می شوید، وقت تان را طوری تنظیم کنید که زود برسید. این نکته در عین سادگی، بسیار مهم است. حداقل فایده اش این است که با سنگینی فضای جلسه، زودتر آشنا می شوید و کم کم ترس تان از آن جمع می ریزد. امتحان کنید! وقتی یک جمع خلوت در حضور شما آرام آرام شلوغ می شود، حس خجالت تان خیلی کم تر است نسبت به وقتی که ناگهان به یک مجلس شلوغ وارد می شوید. معمولا آن هایی که دیرتر به چنین محافلی وارد می شوند، استرس بیشتری را پشت سر می گذارند و آن هایی که زودتر می رسند، راحت تر با تازه واردها ارتباط برقرار می کنند.
5- از هم صحبت خود تعریف کنید. این که دیگر کاری ندارد. هم آسان است، هم فوق العاده موثر. اغلب آدم ها وقتی ازشان تعریف می کنید، ذوق می کنند و بیشترشان آن قدر ذوق می کنند که به هیچ قیمتی حاضر نمی شوند هم صحبتی با شما را از دست بدهند. البته هنگام اجرای این تکنیک باید مواظب مغزتان هم باشید؛ چرا که ممکن است جای دندان های کسی که از او تعریف کرده اید، رویش باقی بماند. ضمنا هنگام تعریف و تمجید از این و آن، به هیچ وجه لازم نیست دروغ بگویید. اگر کمی دقت کنید، مطمئنا در هر آدمی بالاخره یک چیزی پیدا می کنید که قابل تعریف باشد. البته تعریف های تان هم نباید خیلی بی ربط باشد. مثلا وقتی کسی دارد درباره یک موضوع فلسفی با شما صحبت می کند، خیلی بی ربط است اگر بگویید: پیراهن تان چقدر قشنگ است! مثلا بهتر است خودتان را به موضوع مورد بحث، علاقه مند نشان بدهید و از جالب بودن آن موضوع صحبت کنید.
6- نقش آفرینی کنید. نقش آفرینی، یک اسلحه مخفی است که حتی مطمئن ترین و با اعتماد به نفس ترین آدم هایی هم که شما سراغ دارید، از آن بهره می گیرند. شما دل تان می خواهد وقتی به یک جمع وارد می شوید، چگونه رفتار کنید؟ مطمئن؟ با لبخند باز؟ صمیمانه؟ خوش برخورد؟ و…؟ خب، همه ی این ها را می توانید در خلوت خودتان و در مقابل آینه تمرین کنید. همه ی ما آدم ها کمی تا قسمتی بازیگریم. نقش آفرینی جلوی دوربین شاید کار آسانی نباشد (من واقعا نمی دانم سخت است یا آسان)؛ ولی نقش آفرینی در خلوت و در مقابل آینه را مطمئن هستم که کار آسانی است. تمرین های مکرر این چنینی، ناخودآگاه تان را به همان سمتی می برد که بیشتر تمرینش را می کنید و کم کم شما همانی خواهید شد که دل تان می خواهد.
7- هیچ وقت هیچ کس را تحقیر نکنید و خصوصا در حضور جمع از چنین کارهایی پرهیز کنید. همه ی ما آدم ها به آرامش و کمک دیگران احتیاج داریم؛ نه به دشمنی و آزار و اذیت شان. مطمئنا وقتی شما کسی را تحقیر یا مسخره کنید، او هم به دنبال بهانه ای خواهد گشت تا این لطف شما را جبران کند! انرژی منفی برای این و آن نفرستید تا انرژی منفی برای تان نفرستند. موقع انتقاد کردن از این و آن هم، یادتان باشد که نباید از هیچ کس در حضور جمع با تندی و خشونت انتقاد کنید. وقتی ارتباط تان با دور و بری ها دوستانه و صمیمانه باشد، آن ها هم برای رفع این جور مشکلات و از جمله برای رفع این حس خجالت درونی به شما کمک خواهند کرد.
8- خیلی هم ایده آل گرا نباشید! قرار نیست با هر جوکی که شما تعریف می کنید، همه غش و ریسه بروند. قرار نیست با هر حرفی که می زنید، همه به به و چه چه کنند. برای هیچ کس دیگری هم قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد. مطمئن باشید که دیگران هم استانداردهای شان را این قدر دست بالا تعریف نمی کنند. وقتی در یک جمع حضور دارید، کسی از شما انتظار ندارد که فوق العاده باشید. برای جمع، این مهم است که شما با آن ها همراه باشید، فقط همین! این را هم یادتان باشد که خیلی از خانم ها و آقایان اصلا با آدم های پُرحرف و شوخ و مجلس آرا میانه ی خوبی ندارند و یک خبر خوب دیگر برای خجالتی های عزیز: سکوت و کم حرفی شما را معمولا به پای فروتنی، حجب و حیا و بزرگ منشی تان می گذارند و چه صفتی بهتر از این چند صفت؟ راستی یادتان باشد که، در ملاقات اول تان با هیچ کس زیاد حرف نزنید و اطلاعات شخصی تان را رو نکنید. چه لزومی دارد؟ این کار را متاسفانه بعضی ها برای پنهان کردن آن حس خجالت درونی شان انجام می دهند، غافل از این که دیگران، این کار را غالبا این طور تفسیر و تعبیر می کنند که فاعلان این فعل، آدم های کم ظرفیت و سرخورده یا آدم های گوشه گیر و تنهایی هستند.
9- ارتباط چشمی در برقراری یک ارتباط موثر، خیلی مهم است. حتما به چشم طرف مقابل تان نگاه کنید. چه وقتی دارید صحبت می کنید، چه وقتی که دارند با شما صحبت می کنند. این ارتباط چشمی را ترجیحا با یک لبخند ملایم و حالت دوستانه همراه کنید. اگر به هر دلیلی از برقراری یک ارتباط چشمی مناسب ناتوان هستید، سعی کنید به پیشانی طرف مقابل تان نگاه کنید. از معجزه ی نفس های عمیق هم غافل نشوید؛ چون به هنگام حملات استرس واقعا سودمند است. عادت کنید که با نفس های عمیق، آرامش را به وجودتان برگردانید. این تمرین را می توانید خیلی راحت در حضور جمع، بارها و بارها انجام بدهید. مطمئن باشید که هیچ کس نمی فهمد این کار شما چه معنایی دارد. باور کنید که اصلا کسی حواس اش به شما نیست. راحت باشید.
10- اگر خجالتی باشید، احتمالا تنهایی را به فعالیت های جمعی ترجیح می دهید. خب، می توانید، از این فرصت مغتنم استفاده کنید و چیزی یاد بگیرید. آدم هایی که تنهایی را دوست دارند، معمولا روحیه شان با هنرآموزی جور است. روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید. موسیقی، نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزایش خواهد داد. تا می توانید کتاب بخوانید و اطلاعات کسب کنید. روزنامه، مجله، برنامه های آموزشی، اینترنت و… به زودی، روزی می آید که باید حرفی برای گفتن داشته باشید. خودتان را برای آن روز آماده کنید.
11- شکست های تان را تدبیر کنید. وقتی دارید برای کسب مهارت های ضد خجالت تلاش می کنید، یادتان باشد که مثل هر تلاش دیگری، ممکن است شکست هایی هم در سر راه تان باشد. ولی قرار نیست شما از میدان فرار کنید. تا رسیدن به پیروزی نباید دست از تلاش بردارید.
فراموش نکنید که نوابغ هم بارها و بارها در مسیر تلاش های شان شکست خورده اند؛ اما دست از کار نکشیده اند. این را هم یادتان باشد که شکست شما ممکن است ناشی از شرایط باشد، نه ناشی از اشتباه شما. مثلا ممکن است شما نتوانید در میان بحث دو نفر دیگر وارد شوید و آن ها را همراهی کنید تنها به این علت که بحث آن ها خصوصی بوده و یا ممکن است سر صحبت را با کسی باز کرده باشید که او در آن لحظه به گرفتاری ها و مشکلات دیگر زندگی اش فکر می کرده و اصلا دل و دماغ صحبت کردن نداشته است و… به هر حال، سعی کنید از هر شکست تان، مثل نابغه ها، درس تازه ای بگیرید و آن درس تازه را در تمرین های بعدی به کار ببندید.
12- همیشه آماده و به روز باشید. مطلع و گوش به زنگ. کتاب بخوانید، روزنامه، مجله، اینترنت و… اخبار روز دنیا را پیگیری کنید. اخبار هنری، فرهنگی، علمی، سیاسی و… داشتن این اطلاعات به شما کمک می کند که همیشه حرف های شنیدنی در آستین داشته باشید. سوال های حاضر و آماده هم غنیمت هستند. از این قبیل سوال ها همیشه همراه داشته باشید.
طرح یک سوال صمیمانه و مودبانه معمولا نقطه ی شروع مناسبی برای ورود به بحث دیگران است و هر قدمی هم که برای چنین هم کلامی هایی بردارید، مطمئنا قدم بعدی آسان تر و آسان تر می شود.
از سلیقه ها و علاقه های دوروبری های تان هم باید باخبر باشید. این طوری راحت تر می توانید هم صحبت شان شوید.
وقتی می خواهید سر صحبت را با یک جماعتی باز کنید یا وقتی که می خواهید در یک
بحث گروهی شرکت کنید، باید این را ارزیابی کنید که آیا آن ها هم مایل هستند حرف های
شما را بشنوند و اصلا آیا شما خوب به حرف های آن ها گوش داده اید یا نه. بی محابا
حرف شان را قطع نکنید. بهتر است مودبانه و آرام آرام به هر بحثی وارد شوید.
کمرویی
13- خودتان را درست کنید. با دیگران(لا اقل فعلا) کاری نداشته باشید. نمی توانید همه را مجبور کنید همان طوری که شما دل تان می خواهد رفتار کنند. نمی توانید همه را وادار کنید نسبت به حرف ها و رفتارهای شما همان طوری واکنش بدهند که شما دوست دارید. چرا که اولا همه ی آدم ها مثل هم نیستند و مثل هم فکر نمی کنند و ثانیا آن چه مهم است، تلاش و تمرین شما است و توجه به این نکته که آیا شما دارید کارتان را درست انجام می دهید یا نه.
انتظار نداشته باشید وقتی که در یک مهمانی، کنجی نشسته اید و با هیچ کس حرف نمی زنید، دیگران بیایند و شما را از پوسته ی تنهایی بیرون بیاورند. خودتان هم باید کمک کنید. انجام دادن تمرین هایی که از آن ها حرف می زنیم، به عهده ی خودتان است، نه دیگران. ضمنا حواس تان به این نکته هم باشد که سطح توقع تان را از دیگران تصحیح کنید. در هر مهمانی، ممکن است که بغل دستی شما هم خودش خجالتی باشد؛ نزدیک به 50 درصد آدم ها، کم و بیش، با درجات مختلفی، خجالتی هستند. پنجاه درصد یعنی نصف آدم های هر جمع. کم نیست! شما هیچ وقت در اقلیت نیستید.
قرار نیست که یک شبه متحول شوید و ناگهان تبدیل بشوید به آدم بذله گو و پُرحرفی که مجلس آرایی می کند و… این حتی با تلاش شما هم به سرعت به دست نمی آید. آدم ها ذات شان با همدیگر فرق دارد. اما معاشرتی شدن، یک مهارت است که با تمرین به دست می آید. به مهارت های ضد خجالت هم باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژی تان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت به خصوص می گذارید خیلی زودتر به نتیجه می رسید. مثلا پیش دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع به صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی، دویدن به دنبال کمک به دیگران، کمک به سایر خجالتی های جمع، تعریف های به جا و … هم همین طور.
به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقت تان را بگیرد. هر چه سخت تر به دست بیاورید، سخت تر از دست می دهید. این یادتان باشد!

هنگامی که مردی درباره روزی که زن پشت سر گذاشته سؤال می پرسد در پاسخ به این سؤال زنان تمام جزئیات را به او میگویند:کجا رفتیم، با چه کسی تلفنی صحبت کردیم؟ چه افکاری د اشتیم؟(که البته مردها از شنیدن این همه جزئیات خیلی خوشحال نمی شوند) اما هنگامی که زنان از مردان درباره روزی که پشت سر گذاشته اند سؤال می پرسند در پاسخ فقط می شنوند: بد نبود
چرا؟ زن ها همواره با ذکر جزئیات همه چیز را بیان می کنند و دوست دارند از دیگران نیز همه چیز را با ذکر جزئیات بشنوند. هرچه جزئیات بیشتر باشد برای آنها بهتر است.
این در حالی است که مردان بسیار متفاوت هستند. بیشتر مردها تبادل اطلاعات را به حداقل ممکن کاهش می دهند وتنها نتیجه ی نهائی را اعلام می کنند. بنابراین از ذکر جزئیات خودداری می کنند و به جای آن دید کلی و اجمالی ارائه می دهند و از زنان می خواهند که همین طور باشند و فقط به ارائه یک دید اجمالی بسنده کنند.
مردها هدف مدار و زن ها فرایند مدار هستند. برای مردها هدف از مکالمه و گفت و گو تبادل اطلاعات و داده های مربوط، مناسب و بجاست در حالی که هدف از مکالمه و گفت و گو برای زن ها صرفاً خود حرف زدن و صحبت کردن است.
منشأ این تفاوت ها کجاست؟ دلیل این تفاوت هابه این مربوط می شود که مردها هدف مدار و زن ها فرایند مدار هستند. برای مردها هدف از مکالمه و گفت و گو تبادل اطلاعات و داده های مربوط، مناسب و بجاست در حالی که هدف از مکالمه و گفت و گو برای زن ها صرفاً خود حرف زدن و صحبت کردن است. بنابراین در میان گذاشتن جزئیات افکار، احساسات و تجربیات برای زن ها روشی است که بوسیله آن ارتباطات کوچک و بسیاری را میان خود و مرد زندگی شان برقرار میکنند.
تبادل جزئیات همچنین همان روشی است که زن ها برای برقرار کردن ارتباط میان خودشان نیز از آن استفاده می کنند. در واقع زنها با تبادل اطلاعات و داده ها با یکدیگر پیوندهایی صمیمی میان خود و دیگران ایجاد می کنند. اما چنانچه به مکالمه ی میان دو مرد گوش فرا دهید با تصویری کاملا ًمتفاوت روبه رو خواهید شد. پیش از هر چیز این دو از کلمات محدودتری استفاده میکنند؛ جملات کلی تر، تعمیم یافته تر و به لحاظ محتویات مشخص تر و خاص تر و واضح تر هستند. آنها تنها با همین مقدار حرف زدن هدف شان تأمین شده است و هرچه را که باید به هم گفته باشند گفته و شنیده اند و این مکالمه بسیار کمتر از مکالمه ی مشابه میان دو زن طول می کشد.
اما هرگاه یک مرد و زن با هم به گفت و گو می نشینند، بیشتر اوقات نتیجه ی زیر حاصل می شود:
زن فکر می کند مرد به اندازه ی کافی صحبت نمی کند؛
و مرد نیز فکر می کند که زن بیش از حد لزوم صحبت می کند.
اشتباه مردها
در زیر یکی از مشکلات بزرگ ناشی از عدم شناخت و آگاهی مردها از این راز ارتباطی
زنان را گوشزد می کنم: مردها تلاش های زنان مبنی بر به حرف کشیدن آنها را به بازجویی
و سین جین کردن تعبیر می کنند و از این عادت زن ها در ارائه ی جزئیات بسیار به
هنگام صحبت کردن خسته می شوند و سپس زنان را موجوداتی پر حرف تلقی می کنند و با
اشتباهات زیر از خود واکنش نشان می دهند:
زن
- هنگامیکه زنان هنوز مشغول حرف زدن هستند وسط حرف آنها می پرند و صحبت آنها را قطع می کنند؛
- با بی حوصلگی و بی تفاوتی به صحبت های زنان گوش می دهند؛
- از سؤالات بسیاری که زنان از مردان میپرسند عصبانی و تحریک پذیر می شوند.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند
مردها به غلط علاقه مفرط زن ها به جزئیات و زیر و بم های زندگی شوهر خود را به بازجویی و بازپرسی و نیز تجاوز به خلوت شخصی او و ذکر جزئیات بسیار به هنگام صحبت کردن را هدر دادن وقت تعبیر می کنند، به جای آن که درک کنند هدف از این تلاش های زنان تنها برقراری ارتباط با آن هاست.
پس بهتر است مردان هنگامیکه فکر می کنند زنان زیاد توضیح می دهند یا سؤال می پرسند از یک نکته غافل نشوند. زنان با این کار فقط سعی دارند صمیمیت بیشتری میان خود و مردان ایجاد کنند و پیوندهای موجود میان خود و مردان را هرچه مستحکم تر کنند.
به خود یادآوری کنید که زنان سعی ندارند شما را ناراحت یا عصبانی کنند بلکه فقط سعی دارند صمیمیت تولید کنند.
راه حل
زنان از مردان انتظار ندارند به اندازه آن ها به جزئیات مربوط به هر موضوعی علاقه مند باشند یا پا به پای آن ها افکار و احساسات خود را با ذکر جزئیات بسیار ابراز نمایند اما هرگونه تلاش شما آقایان در این زمینه قابل تقدیر است:
1. زنان هنگامیکه جزئیات مربوط به چیزی را با شما در میان می گذارند سعی کنید با عشق و محبت به آنها گوش کنید همانگونه که زمانیکه یکی از دوستانتان در مورد جزئیات یک مسابقه فوتبال صحبت میکند و شما گوش می دهید. به جای آنکه حرص بخورید و زنان را به پر حرفی متهم کنید و با خود بگویید: آه، دوباره شروع کرد! نسبت به زنان عکس العمل مناسب نشان دهید و به این واقعیت دقت کنید که آنها چقدر سعی دارند به شما نزدیک شویند و افکار و احساسات شان را با شما سهیم کنند.
2. هنگامیکه مردان با زنان صحبت می کنند سعی کنند جزئیات بیشتری را داوطلبانه با آنها در میان بگذیرند. به خود یادآوری کنید که زنان سعی ندارند شما را ناراحت یا عصبانی کنند بلکه فقط سعی دارند صمیمیت تولید کنند. زن و مرد هرچه به لحاظ احساسی و عاطفی احساس نزدیکی بیشتری کنند زندگی شادتری خواهند داشت.

این، توصیفی است که سن پل از عاشق ارائه میدهد: «عاشق صبور و مهربان است. حسود
و متکبر نیست. پرمدعا وگستاخ نیست. لجاجت نمیکند. تحریکپذیر و رنجیدهخاطر نیست.
از خطاهای خودش شاد نمیشود اما از درستی خودش خرسند میشود. همه چیز را تحمل
میکند و همیشه امید دارد و در برابر مشکلات تاب میآورد. عشق عاشق هرگز تمام
نمیشود.» راستی، تعریف شما از عشق و عاشق چیست؟ برای آشنایی با روانشناسی عشق، به
سراغ دکتر حسین ابراهیمیمقدم، روانشناس و مدرس دانشگاه رفتهایم تا دیدگاه او را
در این خصوص بدانیم…
سلامت : آقای دکتر! شما عشق را چهطور تعریف میکنید؟
هیچکس نمیتواند به این سوال پاسخ دقیق بدهد. سوالاتی از قبیل اینکه آیا من عاشق
شدهام؟ آیا عشق حقیقت دارد؟البته به نظر میرسد هر یک از ما درباره اینکه معنای
عشق چیست و اینکه آیا ما آن را تجربه میکنیم یا نه، متخصص هستیم! دو نفر که عشق
خود را به یکدیگر ابراز داشتهاند، باید برای اجتناب از لطمه خوردن از سوی دیگری،
اظهار کنند که منظورشان از عشق چیست. مخصوصا شاید لازم باشد که معنای تعهد روشن شود
ولی اکثرا میگویند عشق شیرینترین پاداش زندگی است. یک چیز باشکوه است. حلقه سوزان
آتش است و یا چیزهایی از این قبیل.
سلامت : چه تجربههایی در عشق رایج و مشترک است؟
در یکی از بررسیهایی که در مورد عشق انجام دادم از ۲۰۰ دانشجو خواستم با پاسخ دادن
به جملات یک پرسشنامه گسترده، تجربه خود را توصیف کنند. نتایج نشان میدهد که تجربه
عشقی آنها ظاهرا دربردارنده ۴ ویژگی اصلی است:
۱) افراد عاشق خود را نیازمند یکدیگر میدانند. در هنگام تنهایی، نخستین فکری که به
ذهن آنها خطور میکند، یافتن طرف مقابل است.
۲) آنها علاقهمندی و دغدغه خاطر را تجربه میکنند، یعنی میل به انجام کاری برای
یکدیگر.
۳) آنها احساس اعتماد میکنند و معتقدند که میتوانند با امنیت، حرفهایشان را به
یکدیگر بگویند.
۴) این اعتماد به خوبی ایجاد شده است و افراد عاشق تحمل خطاهای طرف مقابل را دارند.
از طرفی مشخص شد کسانی که خود را عاشق توصیف میکنند، نسبت به سایر زوجها زمان
بیشتری به چشمان یکدیگر نگاه میکنند.
در پژوهشی دیگر، این نتیجه به دست آمد که افراد عاشق عشق خود را اینگونه نشان
میدهند:
۱) ابراز محبت کلامی و جسمانی
۲) تبادل پاداش و انجام کارهایی برای یکدیگر
۳) حمایت عاطفی و اخلاقی از یکدیگر
۴) صبور و شکیبا بودن نسبت به رفتارهای ناخوشایند یا کمتر خوشایند طرف مقابل
سلامت : از نظر روانی، عشق چه تاثیری دارد؟
افراد عاشق نسبت به افراد غیرعاشق احساس شادی، امنیت و آرمیدگی بیشتری از بودن در
کنار شریک خود میکنند. برخی پژوهشها حاکی از آن است که افراد عاشق احساس، سوز و
گداز درونی توام با شور و نشاط و خوشبینی را گزارش میکنند. هوش و حواس آنها کاملا
برطرف مقابل متمرکز است، یعنی آگاهی شدید راجع به شریکشان و در وحدت و کمال به سر
بردن با او که سایرین را رها کرده است.
سلامت : یعنی تجربه عشق همیشه همینقدر مثبت است؟
خیر! در همین پژوهشی که انجام شد، مشخص شد که تجربه عشق همیشه مثبت نیست و علاوه بر
احساس سرخوشی و شعف، بسیاری از آزمونها احساس افسردگی، بیتابی و بیقراری،
بیعلاقگی به اوضاع و احوال شخصی، خیالپردازی و مشکل در خواب رفتن و تمرکز را نیز
گزارش میکنند. عدهای معتقدند که احساسهای دوسوگرا درباره معشوق یک تجربه غیرعادی
به شمار نمیآید. در حقیقت، از نظر این عده، شخص عشق و نفرت را به یکسان تجربه
میکند.
سلامت : اصلا چرا احساسهای ناخوشایند به وجود میآید؟
عاشق شدن باعث میشود در معرض احساسهای شدید (خوب یا بد) قرار بگیریم. وقتی در
کنار معشوق خود هستیم، ممکن است احساس شادمانی کنیم و زمانی که از او دوریم، احساس
گرفتگی و اندوه. یکی از عواملی که میتواند احساسهای ناخوشایند را توجیه کند، عدم
اطمینان و یقین از آن رابطه است. پژوهشی که در این زمینه انجام شده نشان میدهد
افرادی که از عاشق شدن خود مطمئن نیستند، احساس حد وسطی از وابستگی به طرف مقابل را
توام با احساس شدید عدم اطمینان نسبت به احساسهای طرف مقابل گزارش میکنند. افرادی
که از عشق خود مطمئناند، احساس شدید وابستگی را همراه با احساس نیرومند اطمینان و
امنیت راجع به احساسهای طرف مقابل گزارش میکنند. این یافتهها حاکی از آن است که
ادراک خویشتن به عنوان یک فرد عاشق تا حدودی به طرز تلقی از احساسهای دیگران
وابسته است. شاید تا هنگامی که از احساس مشترک طرف مقابل اطمینان خاطر پیدا نکنیم،
به خود اجازه عاشق شدن کامل را ندهیم. اما طرف مقابل چگونه میتواند عاشق ما شود،
مگر آنکه از احساس ما مطمئن گردد؟ پس تعجبی ندارد که عاشق شدن تجربهای تماما لذتبخش
نیست!
سلامت : به عبارت دیگر، هر کسی عشق را یک جور تجربه میکند.
بله؛ این اشتباه است که فکر کنیم همه انسانها عشق را به یک شیوه تجربه میکنند.
برخی عشق را به عنوان پدیدهای سریعا متغیر و پر راز و رمز و عدهای دیگر آن را به
عنوان چیزی ظریف و عقلانی تجربه میکنند. افرادی که معتقدند اختیار سرنوشتشان در
دست خودشان است یعنی کسانی که از جایگاه درونی مهار برخوردارند، کمتراحتمال میرود
که خودشان را به عنوان کسی در نظر بگیرند که به دام عشق افتاده است و یا آنکه عشق
را به مثابه چیزی متغیر وپر راز و رمز ببینند. برخی از یک آشنایی تصادفی شروع کرده
و بدون هیچ فکر پیشاپیشی به ازدواج میرسند. عدهای هم یک دوره طولانی و درازمدت از
عشق و عاشقی را طی میکنند. برخی افراد در همان دیدار اول به شدت جذب یکدیگر
میشوند و عدهای نیز صرفا پس از گذشت یک دوره طولانی از آشنایی به عشق میرسند.
سلامت : چه تفاوتی بین زنان و مردان در خصوص عشق هست؟
برخلاف تصور عمومی، مردان سادهتر از زنان عاشق میشوند و زنها سادهتر از مردان،
فارغ! در تحقیقی مشخص شد که مردان در مقایسه با زنان در مقیاسهای عشق احساساتی
نمرات بالاتری میآورند و زنان در انتخاب همسر خود بیشتر از مردان احتیاط به خرج
میدهند. به عبارتی زنها با حساب و کتابتر و عاقلانهتر عاشق میشوند!
سلامت : چه رابطهای بین تعهد و عشق وجود دارد؟
تعهد، در نظر بسیاری از انسانها جزء ذاتی و لاینفک عشق محسوب میشود. تعهد که ملاک
آن طول مدت رابطه است. به عقیده بسیاری از آزمودنیها یکی از راههایی است که
میتوان با استفاده از آن میان روابط ناشی از عشق و روابط ناشی از علاقه جنسی فرق
قایل شد. عدهای از روان شناسان معتقدند که میتوان عشق را از تعهد متمایز ساخت
زیرا ممکن است افرادی در غیاب عشق، باز هم متعهد به حفظ رابطه خود باشند (برای مثال
به خاطر بچهها) لذا شاید آدمیان بتوانند صادقانه به عشق خود اعتراف کنند بدون آنکه
تعهدی در قبال طرف مقابل داشته باشند. کژفهمی درباره تعهد میتواند به ناامیدی و
دلسردی عمیق فرد منجر شود.
سلامت : پس عشق هم برای خودش انواع و اقسام دارد!
البته . یونانیهای قدیم هم بین سنخهای مختلف عشق فرق قایل بودند. به نظر آنها این
انواع از عشق وجود داشته:
۱)عشق شهوانی: بر اساس جاذبه جسمانی بوده و ویژگی آن اشتیاق شدید به خود فاشسازی
سریع و صمیمت جنسی است.
۲) عشق دوستانه: به آهستگی و در اثر دوستیهای قبلی ایجاد میشود.
۳) عشق دمدمی: ویژگی افرادی است که میتوانند به سادگی از یک رابطه به سراغ
رابطهای دیگر بروند یا همزمان در بیش از یک رابطه وارد شوند (طبیعتا حداقل تعهد
را میتوان در این رابطه مشاهده کرد.)
۴) عشق خودباخته: نوعی عشق خود باخته، ایثارگر و عمیقا دلسوزانه است.
سلامت : آیا عشق میتواند همیشگی باشد؟
عدهای از روانشناسان معتقدند که نیمی از ازدواجها به سراشیبی سقوط میافتد و هر
چه از ازدواج بیشتر طول بکشد، بیشتر فرو میرود و بدیهی است که منظورشان
ازدواجهایی بوده که از ابتدا بر اساس عشق کور به وجود آمده. همین است که من همیشه
گفتهام انتخاب عاقلانه و زندگی عاشقانه! در یک مطالعه قدیمیتر مشخص شده بود که
نیمی از زنان از ازدواج خود احساس نارضایتی میکردند و فقط یک چهارم آنها درباره
ازدواج خود هنوز شور و شوق داشتهاند. در پژوهش دیگری این نتیجه به دست آمد که فقط
عده کمی از ازدواجها پس از ۱۵ تا ۳۰ سال هنوز با نشاط و سرزنده هستند. اما به نظر
من در تفسیر این نتایج باید محتاط بود. بسیاری از این پژوهشها زوجهای یکسانی را
در طول یک دوره زمانی مورد بررسی قرار ندادهاند (رویکرد طولی) بلکه در یک مقطع
زمانی خاص زوجهای مختلفی که در سالهای متفاوتی ازدواج کرده بودند، مورد بررسی
قرار گرفتهاند (رویکرد مقطعی)، اما این زوجها از لحاظ متغیرهای مختلف با یکدیگر
تفاوت دارند. ازلحاظ تعداد سالهای ازدواج، اعضای یک نسل ممکن است مثلا در طی جنگ
ازدواج عجولانهتری داشته و به دلیل جنگ متحمل دورههای طولانی مدت جدایی شده باشند
یا به دلیل رکود اقتصادی دستخوش سختیهای مالی شدید شده باشند. در یک بررسی طولانی
که زوجهای یکسانی را در طی یک دوره درازمدت مورد مطالعه قرار داده بود، معلوم شد
که در دوران فرزندپروری خشنودی زناشویی کاهش مییابد اما مجددا پس از اینکه
فرزندانمان خانه را ترک میکنند، این رضایتمندی افزایش مییابد. در یک بررسی
درازمدت دیگر هیچگونه مدرکی دال بر کاهش رضایتمندی یافت نشد. ۵۴ درصد از همسران
هیچگونه تغییری گزارش نکردند. ۱۷ درصد کاهش خشنودی را گزارش کردند و ۲۹ درصد نیز
بهبود آن را اطلاع دادند. باوجود این روش است که ازدواج میتواند به شادکامی یا
ناراحتی منجر شود و بنابراین تعیین اینکه چه چیزی ازدواج را به سوی تباهی
میکشاند، آن را بهبود میبخشد و یا آن را ثابت نگه میدارد، کاری مفید و سودمند
خواهد بود.
سلامت : از نظر بدنی و جسمانی چه اتفاقی میافتد که فرد عاشق میشود؟
جالینوس، پزشک مشهور یونانی در قرن دوم میلادی اصرار داشت که عاشق شدن موضوعی مربوط
به اخلاط چهارگانه بدن است. به عبارت دیگر هنگامی که تعادل صفرا و سودا و بلغم وخون
به هم میخورد. این نظریه اخلاط اربعه تا قرن نوزدهم دوام آورد و در این هنگام بود
که با نظریههای جدید در مورد زیستشناسی سلولی جایگزین شد. اما با این وجود
متخصصان نوین فیزیولوژی بدن نیز عشق رمانتیک را ناشی از مواد شیمیایی طبیعی
قدرتمندی در بدن میدانند.یک ماده شیمیایی به نام فنیل اتیلامین (PEA) خیلی مورد
بحث بوده است.
سلامت : در مورد این فنیل اتیلامین (PEA) بیشتر توضیح میدهید؟
بله؛ فنیل اتیلامین (PEA) نوعی آمفتامین طبیعی است که باعث تحریک مغز و دستگاه عصبی
مرکزی میشود. PEA تجربه سرخوشی، نفس سریع، افزایش ضربان قلب، گشادی مردمک، آزادی
ترشحات بودار از پوست که میتواند طرف مقابل را اغوا کند را ایجاد میکند. نقطه
اصلی این تحولات در مغز است. بخشهای مختلف مغز نقشهای مختلفی ایفا میکنند. قشر
خارجی مغز یا کورتکس به تفکر منطقی و هوش مربوط است. مغز میانی یا لیمبیک عواطف ما
را کنترل میکند و در محل اتصال نخاع به مغز یا بصلالنخاع نیز یک هسته درونی (هسته
دم دار) وجود دارد که رفتارهای غریزی را تحت کنترل دارد. پژوهشها نشان میدهد که
در افراد عاشق همین هسته دمدار فعال است. این هسته به سیستم لیمبیک وصل است. در
جریان عشق رمانتیک موسیقی ملایم عقل ناشی از کرتکس مغز در میان هیاهوی طبلنوازی
هسته دم دار و دستگاه لیمبیکگم میشود و آبشاری از ماده PEA در مغز به وجود
میآید. در همان زمان میزان آدرنالین افزایش مییابد و آزاد شدن ماده شیمیایی دیگری
به نام دوپامین را باعث میشود. دوپامین باعث افزایش توجه، بنیه و انرژی میشود و
این امر باعث مهار یک رابطه شیمیایی عصبی به نام سروتونین میشود. سروتونین هم باعث
کنترل اعمال تکانهای، رفتارهای وسواسی و اشتیاقهای شدید میشود. این انتقالدهنده
در به وجود آمدن احساس قدرت برای عمل کردن و احساس تسلط بر امور به ما کمک میکند.
جالب اینکه فلوکسیتین (پروزاک) که روی سروتونین اثر میگذارد، روی عشق هم اثر
دارد!

کمرویی در حدی که مانع فعالیتهای اجتماعی ما نباشد؛ بلکه موجب رعایت حقوق دیگران و ملاحظات اخلاقی بشود ،مترادف حیا بوده ، مثبت، و بلکه ضروری ارزیابی می شود .اما گاهی کمرویی چنان پیش می رود که موجب انزوا ، عجز و ناتوانی فرد در ایجاد ارتباطات اجتماعی می شود و شخص را بسیار ضعیف می نماید .
کمرویی
افراد کمرو ،معمولا مورد سوء استفاده دیگران قرار می گیرند زیرا احساس شرم ، قدرت مخالفت و ابراز نظر را از ایشان سلب می کند به همین جهت خجالتی ها ،اکثرا سلطه پذیرند و در تصمیم گیری ها، سست و ضعیف عمل می کنند ؛لذا کسانی که با افراد کمرو سروکار دارند خیلی زود به این نتیجه می رسند ،که باید به جای آنها هم تصمیم بگیرند .
کمروها علی رغم آنکه در حضور دیگران مخصوصا غریبه ها بسیار پرتحمل و مهربان جلوه می کنند ،در ارتباط با افراد خانواده خود ،کم تحمل و زود رنجند این یک واکنش طبیعی در مقابل فشاری است که از بیرون تحمل می کنند .
بدیهی است که اگر پدر خانواده ،فردی کمرو باشد ،آن خانواده باید از بعضی از امتیازات عمومی و اجتماعی صرف نظر کند زیرا سرپرست خانواده شهامت برخوردهای اجتماعی را ندارد .البته اگر مادر قوی باشد ،طبیعتا اختیار خانواده به دست مادر می افتد و بعضی از مشکلات تا حدی حل خواهد شد اما مشکلات دیگری جایگزین آن خواهد شد که در مقاله ای دیگر بدان خواهیم پرداخت .
مشکلات همسران مردان کمرو
علاوه بر مشکلاتی که نقل شد ،بعضی مشکلات نیز خاص همسران مردان کم روست . گرچه خجالتی ها بخاطر کم حرفی و تحمل زیادی که در تعاملات اجتماعی نشان می دهند ،افرادی خوش اخلاق به نظر می رسند،اما بعضی از الطافی که دیگران نثار همسران خود می کنند را ،ندارند.
مثلا در حمایت از همسرانشان ضعیفند. در تمجید و ستایش و گفتگوهای عاشقانه _ که زنان بسیار به این چیزها علاقمندند _ ،هنری ندارند. کمرو ها در خلق لحظه های عاشقانه و لذتهای کلامی ناتوانند و به همین دلیل کمتر می توانند محبوبیت را تجربه کنند .
همسر یک مرد کمرو بهتر از هر کسی می تواند به او کمک کند زیرا به خوبی او را می شناسد و با ارزشها و نقاط ضعف او آشناست . چنین زنی باید با هوشیاری ریزترین و جزئی ترین محاسن او را زیر ذره بین برده ،بزرگ کند و از آن در تحسین و تفدیر همسرش استفاده کند
کمک به رفع کمرویی
کمرویی وقتی از بین می رود که علت آن به خوبی شناخته شود .
کمرویی از نظر روانشناختی معلول عواملی مانند وراثت ،احساس حقارت،احساس عدم کفایت ،ضعف اعتماد به نفس و... است لذا گاهی با رفع عوامل و در پاره ای از موارد با کنترل و تمرین به مرور درمان خواهد شد.درمان کمرویی نیز مانند هر بیماری روحی دیگری ،زمان زیادی می برد اما به هر حال درمان پذیر است تا جاییکه شخص کمرو بتواند شهامت سخن گفتن در جمع را ،حتی هنگامی که برخلاف میل دیگران باشد ،تجربه کند .اما نباید توقع داشت که طوری تغییر کند که رفتار شخصیت مقابل خود را عرضه کند .
در زندگی با فرد کمرو باید هوشیار بود که چه اشتباهاتی را نباید مرتکب شد .بزرگترین
کمک به فرد کمرو این است که اعتماد به نفس او را افزایش دهیم باید به او ثابت کنیم
که انسان محبوب و موفقی است .همه او را دوست دارند و به ارزشها و خوبی های او
واقفند.
کمرویی
همسر یک مرد کمرو بهتر از هر کسی می تواند به او کمک کند زیرا به خوبی او را می شناسد و با ارزشها و نقاط ضعف او آشناست . چنین زنی باید با هوشیاری ریزترین و جزئی ترین محاسن او را زیر ذره بین برده ،بزرگ کند و از آن در تحسین و تفدیر همسرش استفاده کند .اما کاری که هرگز نباید بکند این است که هیچگاه او را با دیگران مقایسه نکند مگر اینکه مقایسه در خوبی او باشد .هرگز نباید ضعفهای او را به رخش کشید مخصوصا اگر این ضعف ناشی از همان کمرویی باشد .چنین اشتباهاتی کمرویی را به شدت تقویت می کند.
احترام گذاشتن، اگر برای همه مردها لازم است و به قول روانشناسانی همچون دکتر جان گری از نیازهای اساسی مردان است، (ر،ک :مردان مریخی زنان ونوسی ) برای این دسته از مردها ضروری تر و حیاتی تر است .
نیاز به احترام و اعتماد و قدردانی ،برای مردهای کمرو مانند نیاز به اکسیژن برای مبتلایان به آسم است . با احترام و اعتماد، کسی که بیمار تحقیرهاست،هویت واقعی خود را پیدا می کند و با قدردانی ،می فهمد که دیگران قدر خوبی های او رامی دانند و مهمتر آنکه پی به ارزشهای او برده اند .
هر چند اعتماد کردن به افراد کمرو مشکل و هزینه بردار است اما کسی که همسر یک مرد کمرو است ،باید این کار را بکند.از تصمیم خودش صرف نظر کند و تسلیم تصمیم همسرش گردد. باید فرصتها را برای ابراز وجود،برای بدست آوردن ظرفیت بیشتر و برای تجربه بیشتر روابط مهم اجتماعی ،در اختیار او بگذارد. گرفتن مسئولیت ها از افراد کمرو، منجر به ضعف ،انزوا وکمرویی بیشتر می شود.
هر چند اعتماد کردن به افراد کمرو مشکل و هزینه بردار است اما کسی که همسر یک مرد کمرو است ،باید این کار را بکند.از تصمیم خودش صرف نظر کند و تسلیم تصمیم همسرش گردد
اگر در پاره ای از موارد سپردن مسئولیت به یک شوهر کمرو، متحمل خسارتهای سنگینی برای خانواده می شود ،و بانوی خانواده خود را مجبور به دخالت می بیند، باید توجه داشته باشد که این دخالت ،مانور زشت و پررنگی پیدا نکند و به گونه ای جلوه نکند که ضعف مرد را به نمایش بکشد و بدتر از همه آنکه برای دیگران هم آشکار شود.
تذکری به افراد کمرو
کمروها نیز باید برای بهبودی خود تلاش کنند شاید از آنجا که ظاهر یک فرد کمرو اصطلاحا مظلوم به نظر می رسد ،گاهی مورد تمجید برخی از اطرافیان قرار گیرند. اما این دلیل خوب بودن نیست . کمروها خیلی از وقتها نمی توانند به وظایف شرعی و قانونی خود عمل کنند همچنین نمی توانند حقوق دیگران را به خوبی ادا کنند ،زیرا شرم بیش از حد، آنها را عاجز کرده است . هیچکدام از اینها دلیل قابل قبولی نیستند و در محکمه الهی موجب تبرئه نمی شوند . کمرویی از نگاه دینی امتیازمنفی است و در بسیاری از موارد زمینه ساز گناهان بزرگ است و در هر حال عجز و ترس و خجالت در دین ما عذر محسوب نمی شود.

امروز، همان فرداییست که دیروز، منتظرش بودید!
شاید برای اغلب ما پیشآمده که گاهیوقتها کارهایمان را به تعویق میاندازیم یا در انجام آنها، کوتاهی میکنیم و کارمان را در موقع مقرر انجام نمیدهیم و یا برای تأخیر در کارهایمان، دلیلتراشیهای مداوم میکنیم اما زمانیکه بخواهیم از دیدگاه آسیبشناختی به این مسأله نگاه کنیم، متوجه میشویم که دلیلتراشی برای بهتعویق انداختن کارها و موکولکردن کارها به آینده، منجربه تفکرات عمیق در فرد میشود که موجب بروز رفتارهای تأخیری، ازجمله تأخیر در تصمیمگیری و انجام وظایف به اشکال گوناگون میشود و واکنشهای پراسترس را ایجاد میکند که شامل از دستدادن کنترل نسبت به زندگی، همراه با پیامدهای ناخوشایند در زمینهی بهداشت ذهنی و جسمیست. اینها از خصوصیات «اهمالکاری» و «مسامحهکاری»ست.
- «اهمالکاری» (تنبلی)، بهتعبیری از «الیس»، نوعی سن درم جسمی- روانیست؛ یعنی
کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته میشود و دستکم میتواند در آینده برای فرد
نتایجی را دربر داشته باشد، بدون هیچ دلیلی به آینده محول میشود اما در عین حال،
عدم انجام آن نیز به زیان فرد است و از اینبابت، خود را سرزنش میکند. چنین
فرآیندی، فرد را وادار میکند که برای موجه جلوهدادن عادت مورد نظر، دلایل متعددی
بیاورد؛ بهگونهای که به گفتهی «فستینگر»، بتواند درگیری ذهنی و ناتوانیهای
شناختی خود را مرتفع سازد. فرد اهمالکار، مجبور است در قبال تعللورزیدن و همزمان
سرزنشکردن خویش، از خود دفاع کند؛ بدینترتیب از یکسو برای عدم انجام کارهایش،
دلیلتراشی میکند و از سوی دیگر، انجام کارش را به آخرین دقایق موکول میکند؛ بهطوریکه
فرد اهمالکار (تنبل) نمیتواند تصمیم بگیرد چه فعالیتهایی را در چهزمانی و
براساس چه اولویتبندی باید انجام دهد. در دیدگاه «الیس»، چنین فرآیندی، غیرقابل
دفاع بوده و نوعی شکست تلقی میشود.
- «مسامحهکاران» نیز اغلب از رفتار اشخاص کارآمد، برداشت غیرواقعبینانه دارند. ممکن است گمان کنند که اشخاص موفق همیشه احساس اطمینان و اعتمادبهنفس دارند و بهراحتی به هدف خود میرسند و هیچ سختی در راه رسیدن به هدف، برای آنان وجود ندارد.
تحقیقات بالینی نشان میدهد که اهمالکاری و مسامحهکاری، ارتباط مستقیم با افسردگی، روانرنجوری ، اختلال آشفتگی ، عدم رقابتی بودن و فراموشکاری دارد.
راههای جلوگیری از تنبلی
1- مرد امروز باشید : فراموش نکنید موفقیت آینده، در گرو اقدام امروز شماست؛ پس نه
اندوه گذشتهی از دسترفته را بخورید: «ایکاش چنین میکردم» و نه در خواب و خیال
فردایی رؤیایی باشید. هیچوقت نگویید: «بگذار زمان مناسب فرابرسد.» زمان مناسب،
همین زمانیست که در آن بهسر میبریم. کسی که منتظر فرصت میماند، هیچگاه به
فرصتی مناسب نمیرسد. فرصت را باید ساخت، فرصتآفرینی، هنر تداوم بخشیدن به
«لحظههای اکنون» است. «بعداً، همین حالاست»؛ در جهان، چیزی بهنام آغاز و پایان
وجود ندارد؛ زندگی امروز خود را به شیوهای بگذرانید که گویی همهچیز در همین
یکروز است.
2- از کلمهی «باید» استفاده نکنید :
هیچگاه نگویید: «باید اینکار را انجام دهم»؛ بگویید: «بهتر است این کار را
انجام دهم.»
عبارتهای «بایددار» معمولاً مؤثر نیستند زیرا احساسی از گناه تولید میکنند و
درنتیجه، شرایطی فراهم میشود که شما از انجام آن خودداری میکنید. گاهیاوقات
هرچه بیشتر به خود بگویید که باید کاری صورتدهید، انجامش به همان اندازه دشوار
میشود.
3- مثبت فکر کنید و به خود پاداش بدهید:
زمانیکه شما در مورد کارتان، مثبت فکر کنید و اندیشههای خوب در مورد آن کار را در
ذهن خود پرورش دهید، منجربه آرامش ذهنی شما میشود و خیلی راحتتر از عهدهی کارتان
برمیآیید. همیشه در پایان کاری که انجام میدهید، حتی اگر پیشرفت خیلی کمی هم
داشته باشید، به خود پاداش بدهید و جملههایی مثبت همچون «من تلاشم را کردم و به
خودم میبالم، چون در کارم پیشرفت کردم.» را جایگزین جملههایی چون «پس از اینهمه
تلاش، مقدار کمی پیشرفت داشتهام، از کارم راضی نیستم و احساس خستگی میکنم.» کنید
و معجزهی تفکر مثبت را ببینید.
4- برای خود، هدف تعیین کنید:
زمانیکه با کاری مواجه میشوید، آن را برای خود بهصورت «هدف» دربیاورید زیرا موجب
میشود تا تصویر روشنی از آن کار در ذهن خود داشته باشید و انگیزهتان را در کار
بالا میبرد و موجب میشود که ارادهی شما برای انجام کار، قوی شده و ارادهی قوی،
منجربه پیگیری کار و فعالیت بیشتر و مفیدتر شما میشود.
5- عادتهای نا درست را ترک کنید:
خود را توانا بدانید. شما میتوانید در برابر عادتهای زشت خود مقاومت کنید و آنها
را تغییر دهید. ممکن است پس از هر ترک عادتی، دوباره به آن بازگردید. ترسی از این
مسأله نداشته باشید؛ مدام تمرین کنید، تحمل داشته باشید و با مشکلات بجنگید.
6- کارهای بزرگ را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید:
بسیاری از انسانها، زمانیکه با یک کار بزرگ مواجه میشوند، بهدلیل سختبودن، از
انجام آن خودداری میکنند یا آن را به فرصتهای بعدی موکول میکنند اما بهراحتی
میتوانید کارتان را به قسمتهای کوچک تقسیم کنید. در این زمان، شما به دلیل حجم کم
کارتان، بهتر از عهدهی آن برمیآیید؛ درنتیجه بازخورد بهتری دریافت میکنید و این
امر در روحیهی شما برای ادامهی کارهایتان، بسیار مؤثر است.