دنبال لباس عروس می گردید این راهنما را از دست ندهید

                                  

دنبال لباس عروس می گردید این راهنما را از دست ندهید !

خب! حالا وقت انتخاب لباس عروس‌تان رسیده! هیجان دارید نه؟ احتمالا احساسات نوستالژیک زیادی هم دارید، در مواقعی هم اشک در چشم‌هایتان حلقه می‌زند؛ بیشتر در مواقعی که چشمتان به عکس‌های دوره کودکی‌تان می‌افتد که معمولا در مظلومانه‌ترین حالت ممکن انداخته شده! آن دختر کوچولویی که برای دفاع از عروسک‌هایش می‌توانست موی دختر همسایه را بکشد و جلوی دوربین به مظلومانه‌ترین شکل ممکن لبخند بزند دارد عروس می‌شود. (الان اشک بیشتری در چشمتان حلقه زد، نه؟) حالا برای اینکه در شب جشن جلوی دوربین عکاس‌های محترم بتوانید یک لبخند زیبا تحویل بدهید و همه تایید کنند که «به‌به! چه عروسی شده!» باید همه‌چیز از جمله لباستان در بهترین شکل ممکن باشد. لباس عروس و آن آقایی که به‌عنوان داماد کنار شما می‌ایستد تنها وجه تمایز شما با بقیه است. داماد را که قبلا انتخاب کرده‌اید اما برای لباس عروستان برنامه ویژه‌ای داریم!

 


  کی بخریم؟

قبل از انتخاب لباس عروس از خودتان چند سوال منطقی بپرسید: عروسی در چه فصلی قرار است برگزار شود و در چه فضایی؟ باغ یا سالن؟ پاسخی که به هر کدام از این سوالات می‌دهید به انتخاب مناسب‌تان کمک خواهد کرد مثلا اگر جشن در باغ برگزار می‌شود بهتر است از لباس عروس‌های اصطلاحا مخمل‌نما استفاده کنید یا اگر یک سالن کوچک میزبان جشن شماست، بهتر است مدل‌هایی با دامن‌های مواج را انتخاب کنید تا شکوه لباس‌تان کوچک بودن فضا را خنثی کند.  اگر قصد دارید لباس مورد نظرتان را به خیاط بدهید بهتر است هرچه سریع‌تر اقدام کنید چون دوختن یک لباس عروس معمولا زمانی بین 4 تا 6 ماه را به‌خودش اختصاص می‌دهد. در مواردی که قرار است کار زیادی روی لباس انجام شود این زمان می‌تواند بیشتر هم شود. سعی کنید حداکثر 8ماه قبل از جشن سراغ انتخاب لباستان بروید.


  در مزون‌ها چه خبر است؟

 فضایی رمانتیک و زیبا و خیالی فقط می‌تواند متعلق به یک‌جا باشد: مزون لباس عروس! معمولا شما را به داخل اتاق لباس‌ها راهنمایی می‌کنند. به یاد داشته باشید در روز بازدید از مزون، عکس مدل‌هایی که دوست دارید را همراه‌تان ببرید و به فروشنده نشان دهید. او تعدادی لباس را برایتان خواهد آورد. قبل از پوشیدن‌شان خوب نگاه‌شان کنید و اگر دوست نداشتید از چرخه انتخاب‌ها حذف خواهند شد.  اگر به فروشنده مزون اطمینان دارید از او هم نظر بخواهید. در صورتی که به سراغ افراد حرفه‌ای رفته باشید از شنیدن پیشنهادهای‌شان حیرت خواهید کرد!


  وقت بگیرید

بیشتر مزون‌های لباس عروس وقت قبلی تعیین می‌کنند. دلیلش هم ساده است: هنگامی که شما با وقت قبلی به مزون می‌روید تمام حواس فروشنده‌ها به شما معطوف است و تمام حواس شما هم به لباس‌ها، نه به مقایسه با سایر عروس‌ها! پس قبل از اینکه به مزون مورد نظرتان بروید، وقت بگیرید. وقت ملاقات را در ساعات ناهاری یا ساعات بعد از بدنسازی نگذارید. قرار نیست خسته و کوفته یکی از بهترین تجربه‌های زندگی‌تان را داشته باشید.  سعی کنید این تجربه را با کسانی که خوشحال‌تان می‌کنند، تقسیم کنید. مثلا از مادر یا دوستان صمیمی‌تان بخواهید همراه‌تان بیایند البته بردن این افراد یک ریسک بزرگ هم دارد: ممکن است یک عالمه نظر بدهند که فقط شما را گیج کند؛ ریسک‌پذیر باشید، به دیدن چهره‌های خندان‌شان می‌ارزد!


  یعنی خودشه؟

«یعنی خودشه؟» یکی از سوال‌هایی است که در 2 مقطع اساسی زندگی دختر خانم‌ها خودش را نشان می‌دهد: 1. زمانی که برایشان خواستگار می‌آید به این معناست که آیا این مرد، همان مرد آرزوهای من است؟ 2. وقتی برای خرید لباس عروس می‌روند: یعنی دیگر نگردم؟ این لباس همانی است که من می‌خواستم؟ برای اینکه مطمئن شوید این لباس خودش است باید به چند نکته توجه کنید؛ اول از همه لباس مناسب لباسی است که همزمان از نظر منطقی و از نظر احساسی با آن کنار بیایید. جور در آمدن لباس با بودجه‌تان هم که جای خودش را دارد.

زمان خرید لباس دست‌هایتان را در آن بالا و پایین کنید. چندبار با لباس بلند شوید و بنشینید چون در روز جشن این کار را به کرات انجام خواهید داد. مطمئن شوید بندهایش روی پوستتان جا نمی‌اندازد یا قسمت قفسه سینه‌اش تنگ نیست. جنس قسمت داخلی لباس باید نرم و با لطافت باشد تا به پوست خدشه‌ای وارد نکند. اگر جزو آن دسته دخترهایی هستید که به فلزات حساسیت دارند مراقب باشید بند لباستان فلزی نباشد. لباس عروس‌هایی که خیلی سنگین باشند هم شما را اذیت می‌کنند. اگر لباسی هست که همه چیزش را دوست دارید و متناسب است جز یک بخشش، مثلا یقه‌اش بلند است یا آستین‌هایش کمی پف دارد با خیاط مزون صحبت کنید. معمولا برای اینکه لباس را به شکل دلخواه‌تان دربیاورند معجزه می‌کنند!


  تعیین بودجه

اگر از ما بپرسید می‌گوییم بودجه از جیب می‌آید! یعنی چیزی که به جیب‌تان وابسته است، حالا درست است که لغت‌نامه‌ها چیز دیگری می‌گویند اما ما واقعیت را می‌گوییم. به جیب‌تان نگاه کنید! آنقدر دقیق نگاه کنید که امکان رویاپردازی‌های پرنسس‌گونه را از خودتان بگیرید. وقتی می‌دانید فلان مزون لباس‌هایش قیمت بالایی دارد و شما هم پولتان به این لباس‌ها نمی‌رسد، پایتان را در آن مزون نگذارید. چه کاری است؟ اگر بروید و دلتان پیش یکی از این لباس‌ها گیر کند، کار تمام است. هر مدل دیگری را ببینید خوشتان نمی‌آید و احساس نارضایتی خواهید کرد. در نهایت قرار نیست هرچه پول دارید را خرج لباستان بکنید. شما در هر حال در شب جشن می‌درخشید. پس خودتان را مقید به خرید گران‌ترین مدل نکنید؛ به زیبایی خودتان حتی با یک لباس ساده هم ایمان داشته باشید.


 چقدر بپردازم؟

بعد از این‌که تصمیم‌تان قطعی شد و لباس دلخواه‌تان را انتخاب کردید وقت گرفتن اندازه‌تان می‌رسد. ممکن است قصد داشته باشید وزن کم کنید، یادتان باشد از آن جایی که کوچک کردن اندازه لباس آسان‌تر از بزرگ کردن اندازه آن است و شما هم از میزان دقیق وزنی که کم خواهید کرد خبر ندارید بهتر است طبق سایز فعلی‌تان اندازه‌ها گرفته شوند. 50درصد از هزینه‌ها را به‌صورت ودیعه بپردازید. لباس معمولا 6تا 8 هفته قبل از روز جشن آماده است. مزون‌تان با شما تماس خواهد گرفت و شما باید برای پرو بروید. اگر قرار است مدتی قبل از جشن برای گرفتن عکس آماده باشید بهتر است با خیاط‌تان هماهنگ کنید تا لباس را در وقت مورد نظر آماده کند.


  سایر خریدنی‌ها

بعد از اینکه لباستان انتخاب شد و نفس راحتی کشیدید پیش بروید به سوی آرایشگاه! از آرایشگرتان در مورد مدل مویی که به شما می‌آید سوال کنید. با توجه به مدل مو و ایده او و سلیقه خودتان به سراغ انتخاب تاج مناسب بروید؛ تاج‌های مختلف را روی سرتان امتحان کنید تا ببینید کدام یک بیشتر به شما می‌آیند.
 
بعد از تاج نوبت به انتخاب کفش می‌رسد. بهتر است در ساعات پایانی روز یا بعد از فعالیت زیاد به سراغ خرید کفش بروید این‌طوری خیالتان راحت می‌شود که کفشتان در ساعات پایانی روز عروسی پایتان را نخواهد زد. سعی کنید همه این کارها را قبل از روز پرو اصلی انجام دهید تا در آن روز بتوانید همه چیز را در کنار هم ببینید!


  بعد از تحویل لباس

نحوه بستن دکمه‌ها و جمع کردن دنباله لباس و... را که خوب یاد گرفتید، لباس را لای مقدار زیادی زرورق گذاشته و تحویل‌تان می‌دهند. می‌توانید محض احتیاط یکی از دوستان‌تان را همراه خود ببرید تا با نحوه مراقبت از لباس و بستن دکمه‌ها و... آشنا شده و روز جشن به شما کمک کند.

برای لباستان از قبل یک جای عالی در نظر بگیرید. از آن جایی که قد لباس بلند است یک‌چوب‌لباسی مرتفع برایش مناسب خواهد بود. لباس را در یک فضای خالی و تمیز آویزان کنید و مراقب باشید از جاسوسی‌های نامزدتان دور بماند. سعی کنید تا لحظه‌ای که دم در آرایشگاه دنبال‌تان نیامده چشمش به لباس نیفتد، این‌طوری حسابی سورپرایز خواهد شد و قیافه‌اش دیدنی!

 


  مادرها گوش به زنگ باشند

فرقی نمی‌کند مادر عروس باشید یا مادر داماد، در هر دو صورت نقش شما در جشن عروسی فرزندتان خیلی مهم و پررنگ است آنقدر که کافی است اعلام کنند این هدیه را مادر داماد داده تا همه چشم‌ها با وسواس و دقت به سمت شما نگاه کنند: مادر عروس یا داماد چه پوشیده؟ لباسش با سن و سالش مطابقت دارد؟ رنگش چطور؟ مدلش برای این مراسم به اندازه کافی رسمی هست؟ تمام این سوال‌ها را باید با یک انتخاب عاقلانه و زیبا جواب بدهید. ازدواج فرزندتان بعد از ازدواج خودتان مهم‌ترین جشنی است که در آن شرکت می‌کنید؛ پس حسابی به‌خودتان برسید! با عروس حرف بزنید! از او بخواهید در مورد لباسی که دوست دارد در آن روز بر تن شما ببیند نظر بدهد. فکر کنید جشن ازدواج او مثل یک فیلم سینمایی است و او وظیفه کارگردانی این فیلم را دارد. پس شما به‌عنوان بازیگر این پروژه بزرگ سینمایی باید طبق نظر کارگردان لباس بپوشید.

    * البته چند نکته را نباید فراموش بکنید:

    *   وقت شما گنج شماست! فراموش نکنید باید هر چه سریع‌تر لباستان را انتخاب کنید! البته یک استثنا هم هست: قبل از اینکه عروس لباس خودش و ساقدوشش را انتخاب نکرده خرید نکنید. ممکن است شباهت‌هایی بین رنگ یا حتی مدل پیش بیاید که اصلا خوب نیست. بعد از اینکه لباس مورد نظرتان را خریدید، مراقب وزن خود باشید؛ مبادا روز جشن دست‌تان را توی حنا بگذارد!

    *   سبک لباس عروس و ساقدوش‌ها را در نظر داشته باشید. توجه به میزان رسمیت و مدل لباس‌ها خودبه‌خود با شما حرف می‌زند و مثلا می‌گوید: لباس من تا چه حد باید زیبا باشد؟ عروس چه سبک‌هایی را می‌پسندد و... .

    *   انتخاب رنگ لباس برای مادر عروس و داماد خیلی مهم است؛ توصیه اول ما به شما دور ماندن از رنگ‌های سفید، عاجی و کرم است. کسی که در جشن لباس‌هایی با این رنگ‌ها را بپوشد دقیقا مثل کسی است که با خودنمایی سعی می‌کند توجه‌ها را از عروس به‌خودش معطوف کند! قطعا قصد شما خودنمایی نیست و دلتان می‌خواهد روز ازدواج دختر یا عروستان یکی از بهترین روزهای زندگی‌اش باشد؛ پس مراقب باشید.

 

پیشنهادهای تکمیلی

درست است که انتخاب لباس بخش اساسی کار است اما دلمان نیامد چند توصیه زیبایی را ضمیمه این گزارش نکنیم. این پیشنهادهای زیبایی به‌خصوص به کار عروس‌های بهاره می‌آید. از این پیشنهادها به خوبی استفاده کنید و نتایج‌شان را ببینید.

  بطری آب را از خودتان جدا نکنید. آشامیدن آب کافی میزان انرژی شما را چند برابر می‌کند و انرژی دقیقا همان چیزی است که در روزهای شلوغ نامزدی و عروسی به آن نیاز دارید. معجزه دیگر آب با طراوت کردن پوست‌تان است. اصطلاح آب زیر پوستش رفته از همین جا آمده. طراوت و شادابی را از پوست‌تان دریغ نکنید.

  اگر نوشیدن آب برایتان سخت است نگران نباشید؛ به جایش از سوپ‌های کم نمک و سبزی‌ها و میوه‌های آبدار استفاده کنید. تاثیر این خوراکی‌ها بیشتر از نوشیدن آب نباشد، کمتر نیست.

  بیشتر دختر خانم‌ها قبل از ازدواج خودشان را در روز عروسی‌شان تصور می‌کنند. برای مدل مو و آرایش سعی کنید ترکیبی از تخیلات قبل از ازدواج و آنچه واقعا به شما می‌آید را انتخاب کنید. هر چقدر زودتر متوجه شوید چه چیزی بیشتر به شما می‌آید به نفع آرایشگر و خودتان است.

  زیبایی پوست شما تاثیر بی‌نظیری در آراسته نشان دادن ظاهرتان دارد. برای داشتن پوستی شفاف استفاده از لایه‌بردارها را فراموش نکنید.

 با داروخانه یا پزشک پوست‌تان برای انتخاب لایه‌بردار مناسب مشورت کنید. برای آرنج‌ها و سرزانوها هم از این کرم‌ها استفاده کنید تا تیرگی‌شان را از بین ببرد. در کنار لایه‌بردار استفاده از کرم مرطوب‌کننده مناسب را هم فراموش نکنید. در نهایت به یاد داشته باشید پف زیرچشم‌ها یا حلقه تیره دور چشم می‌تواند برایتان دردسرساز باشد. از رول‌های مناسب ضد‌تیرگی دور چشم استفاده کنید یا خیار را به‌صورت حلقه‌حلقه شده روی چشمتان بگذارید تا آبرسانی کند. این کارها زیبایی‌تان را چندبرابر خواهد کرد.

  بعد از اینکه تاریخ عروسی مشخص شد، معمولا یکی از نخستین کارهایی که همه عروس‌خانم‌ها انجام می‌دهند مراجعه به داروخانه‌ها و خریدن این موارد است: نوار سفید‌کننده دندان، محصولات آبرسانی پوست و انواع و اقسام شامپوها و ماسک‌های ترمیمی مو اما چند درصد از آنها از این موارد استفاده می‌کنند؟ خیلی کم! فقط آنهایی که همت آهنین دارند. خب استفاده کنید! این همه هزینه کرده‌اید که روز ازدواج‌تان به زیباترین شکل ممکن بدرخشید! مسلما وقتی شب‌ها دیر می‌خوابید استفاده از نوار سفید‌کننده دندان یا مرطوب‌کننده‌ها کار سختی است اما با تمام خستگی‌ها خودتان را مقید به استفاده از این محصولات بکنید. یک بار دیگر دستورالعمل‌شان را بخوانید و این‌بار محض رضای خدا از باز کردن در آنها فقط برای لذت بردن از بوی خوبشان استفاده نکنید! یک بار هم استفاده کنید تا تاثیر کنند.


  توصیه هایی برای مادر یا مادرشوهر

از دوستان صمیمی و خیرخواه‌تان نظر بخواهید و بپرسید کدام رنگ به شما بیشتر می‌آید. رنگ لباس‌تان را طبق نظر عروس و آنها انتخاب کنید.

    *   درست است که روز جشن، روز اختصاصی عروس است اما به این معنا نیست که اگر عروس یا دخترتان لباسی برای شما انتخاب کرده که دوستش ندارید او را باخبر نکنید. می‌توانید از او بخواهید عکس مدل‌هایی که مد نظرش است را به شما نشان بدهد و درنهایت خودتان انتخاب‌کننده باشید؛ لباسی را انتخاب کنید که به شما احساس راحتی و آرامش می‌دهد. به قدر کافی فشار کارهای روز جشن روی دوشتان خواهد بود، نگذارید لباستان باعث ناراحتی‌تان شود.

    *   معمولا رسم این‌گونه است که اول مادر عروس لباسش را انتخاب می‌کند. بعد از اینکه لباس مورد نظرش را خرید به مادر داماد رنگ و مدل را اطلاع می‌دهد. مادر داماد نباید لباسی هم‌رنگ لباس مادر عروس انتخاب کند. بهترین گزینه برای مادر داماد پوشیدن کت‌ودامن‌های رسمی و زیباست.

 

 

   توصیه‌هایی برای ساقدوش‌ها

چند سالی است که مراسم انتخاب ساقدوش در ایران هم باب شده و عروس‌ها از صمیمی‌ترین دوستان‌شان می‌خواهند ساقدوش آنها شوند. ساقدوش‌ها لباس‌هایی یک مدل و یک‌رنگ بر تن دارند که البته در مواقعی می‌شود به داشتن رنگ یکسان اکتفا کرد و خیلی به‌دنبال مدل یک‌جور نبود. رنگ و مدل لباس شما به‌عنوان ساقدوش با مشورت عروس انتخاب خواهد شد.

در اینجا فقط یک نکته اساسی هست: با حفظ احترام تمام و کمال برای همه عروس‌خانم‌ها، باید به ساقدوش‌ها بگوییم فکر نکنند روز جشن تمامی بخش‌های شخصیتی دوست‌شان عوض خواهد شد.

اگر دوست‌تان به‌عنوان عروس پایش را در یک کفش کرده که باید رنگی را انتخاب کنید که بهتان نمی‌آید جلوی این خودخواهی را بگیرید!

 درست است که روز عروسی متعلق به عروس و داماد است اما به این معنی نیست که شما باید بد لباس بپوشید تا عروس خوب به چشم بیاید!

همه ساقدوش‌ها سر رنگ با هم توافق کرده و رنگ مناسب را انتخاب کنند.

بهترین رنگ برای لباس شما صورتی ملایم، یاسی، آبی‌آسمانی و در نهایت قرمز لاکی است.

با توجه به رنگ پوست‌اکثرت‌تان سراغ رنگ مناسب بروید. مثلا اگر رنگ پوست‌تان سفید نیست از انتخاب رنگ‌هایی مثل لیمویی و زرد جدا خودداری کنید.

چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، باید این را بخوانید

چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، باید این را بخوانید
 

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.

یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟

از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگی‌اش آمده است. اما واقعاً نمی‌توانستم جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می‌سوخت.

با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می‌تواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانه‌ام را بردارد. نگاهی به برگه‌ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه‌ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی‌توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته‌ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم‌تر و واضح‌تر شده بود.

روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می‌نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی‌خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی‌خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.

برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر می‌کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل‌تحمل‌تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.

درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه‌ام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه‌ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.

از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه‌کاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.

در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت‌تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می‌توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده‌ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک‌های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده‌ام.

در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه‌ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می‌رفتند، بغل کردن او برایم راحت‌تر می‌شد. این تمرین روزانه قوی‌ترم کرده بود!

یک روز داشت انتخاب می‌کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس‌هایم گشاد شده‌اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که می‌توانستم اینقدر راحت‌تر بلندش کنم.

یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه‌هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.

همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می‌ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.

اما وزن سبک‌تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی می‌توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می‌ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله‌ها بالا رفتم. معشوقه‌ام که منشی‌ام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی‌خواهم طلاق بگیرم.

او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانی‌ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی‌خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته‌کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می‌فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روی او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه‌ام احساس می‌کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله‌ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل‌فروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می‌کنم و از اتاق بیروم می‌آورمت.

شب که به خانه رسیدم، با گلها دست‌هایم و لبخندی روی لبهایم پله‌ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماه‌ها بود که با سرطان می‌جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه‌ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می‌دانست که خیلی زود خواهد مرد و می‌خواست من را از واکنش‌های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.

جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورد اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.

سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی‌آید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.

با به اشتراک گذاشتن این داستان شاید بتوانید زندگی زناشویی خیلی‌ها را نجات دهید!

چهار رفتار مشکل ساز زن و شوهرها!

 چهار رفتار مشکل ساز زن و شوهرها!
 

هرکدام از همسران سبک خاصی برای دعوا دارند. برخی از این سبک ها می توانند بسیار مخرب باشند، اما با این وجود بسیار استفاده می شوند. حدس می زنیم بعضی از این رفتارها، برای شما هم آشنا باشند.


هرکدام از همسران سبک خاصی برای دعوا دارند. برخی از این سبک ها می توانند بسیار مخرب باشند، اما با این وجود بسیار استفاده می شوند. حدس می زنیم بعضی از این رفتارها، برای شما هم آشنا باشند.

شما در زمان دعوا و اختلاف چه می کنید؟ آیا با رفتارهای اشتباهی که می توانند باعث شوند تا یک دعوا و اختلاف ساده به مشکلی پیچیده تبدیل شود، آشنایی دارید؟

گاتمن معتقد بود عواملی که موجب می شوند هیجان های منفی سرریز کند، چهار رفتار مشکل ساز زن و شوهرها است؛ چهار رفتاری که گاتمن به آنها گفت چهار سوار سرنوشت:

۱ – انتقاد


انتقاد یعنی حمله مستقیم به شخصیت همسر. انتقاد با کلمه «تو» شروع می شود «تو باید تا حالا لباس های من رو می شستی. تو که می دونستی من امروز جلسه دارم. تو خیلی بی ملاحظه هستی.» در انتقاد ما طرف مقابلمان را کاملا متهم می کنیم و در مورد شخصیتش قضاوت می کنیم.


گاتمن پیشنهاد می کند که به جای انتقاد از همسرمان شکایت کنیم. شکایت یعنی اینکه به جای زیرسوال بردن شخصیت به یک رفتار خاص گیر بدهیم. ضمن اینکه شکایت با کلمه «من» شروع می شود. «من دوست داشتم که امروز تو لباس هام رو می شستی تا توی جلسه مرتب تر به نظر بیام.»


البته بعضی وقت ها چند تا شکایت پشت سر هم دقیقا همان قدر منفی است که انتقاد کردن. یعنی اینکه یک طرف قضیه شروع می کند شکایت کردن از تمام رفتارهایی که از اول ازدواج تا حالا از آنها ناراحت است.

آخرین فرق شکایت و انتقاد هم این است که انتقاد خیلی مبهم است؛ یعنی معلوم نیست شما دقیقا چه چیزی از طرف مقابل می خواهید: «تو اصلا به فکر من نیستی.»


اما شکایت صراحت بیشتری دارد و دقیقا معلوم است که چه حوزه ای از رفتار طرف مقابل را دربر می گیرد: «از اینکه امروز توی مهمانی جلوی چشم دیگران بحث آشپزی بد مرا پیش کشیدی ناراحتم.» خانم ها بیشتر از آقایان از انتقاد استفاده می کنند.

۲ – سرزنش

سرزنش خیلی به انتقاد نزدیک است. اما در سرزنش ما واقعا شروع می کنیم به فحاشی کردن و خردن کردن شخصیت طرف مقابل، جملاتی مثل «خفه شو احمق!»، «بدبخت خسیس»، «بی عرضه دست و پا چلفتی» دقیقا قلب طرف مقابل را نشانه می روند.


غیر از فحاشی کردن، کارهای دیگری هم برای سرزنش کردن طرف مقابل می شود انجام داد! مسخره کردن و استفاده از زبان بدن – یعنی پوزخند زدن یا برگرداندن نگاه – دوتا از معمول ترین این کارها هستند.

بعضی از شوخی های خصمانه هم دقیقا کار سرزنش را انجام می دهند و به همان اندازه منفی هستند. بعضی از زن و شوهرها فکر می کنند که چون با هم ازدواج کرده و صمیمی هستند،


می توانند با هر لحنی با همسرشان صحبت کنند، اما درواقع نیاز به احترام یکی از نیازهای روان شناختی همه انسان ها در همه موقعیت هاست و ربطی به زن و شوهر بودن ندارد.

۳ – جبهه گیری

بالاخره وقتی که از یک طرف انتقاد می شود یا کسی را سرزنش کنند، او هم ساکت نمی ماند. در معمول ترین حالت او هم جبهه گیری می کند و سرزنش را با سرزنش جواب می دهد.


جبهه گیری واقعا می تواند یک زندگی زناشویی را فلج کند. مشاجره که بالا می گیرد، واقعا دیگر کسی روی منطق حرف نمی زند و فقط خرد کردن طرف مقابل اهمیت دارد.

زن: بازم یادت رفت قسط این ماه رو بدی. حالا باز هم باید جریمه تاخیر رو بدیم.

مرد: نوبت تو بود که قسط این ماه رو یادت باشه بدی.

زن: جا نوبت من بود دروغگو!

مرد: تو دروغگو هستی. مگه ماه قبل درموردش حرف نزده بودیم؟

زن: بی مسئولیتی خودت رو توجیه نکن با این چرت و پرتا.

شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، بهانه آوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدس های همسر و تکرار حرف های گذشته انواع و اقسام جبهه گیری هستند.

۴ – سکوت

مردها معمولا از این روش برای خاتمه دعوا استفاده می کنند. اما زن ها فکر می کنند که سکوت به معنای خصومت و بی توجهی است. سکوت معمولا دعوا را بدتر می کند.

چون بحث منطقی با کسی که اصلا «در خانه نیست» غیرممکن است! زوج های جوان و مخصوصا مردها باید بیاموزند که سکوت راه حل خوبی برای رفع مشکلات نیست و باید با مذاکره همه چیز را حل کرد.

زنم نمی تواند فقط با یک مرد زندگی کند!

زنم نمی تواند فقط با یک مرد زندگی کند!
 

مرد جوانی با چهره ای پریشان در یکی از راهروهای مجتمع قضایی شهید محلاتی خانواده1 ایستاده است. سعید علت حضورش را در این مکان اینگونه بیان می کند: همسرم برای دفعه دوم دادخواست طلاق داده، دفعه اول به صورت توافقی از هم جدا شدیم، با اینکه زندگی ام را دوست داشتم، اما به خاطر اصرار های او این کار را کردم.

وی در این باره ادامه داد: همسرم مهر خود را که 300 سکه است، می بخشد تا حاضر شوم طلاقش دهم.

سعید با بیان اینکه من همسر سوم او هستم، تصریح کرد: همسرم قبل از من 2 دفعه عقد کرده بود، اما به خاطر اینکه او در خانواده زجر کشیده ای بزرگ شده بود و همچنین مظلوم نمایی هایی که قبل از ازدواج داشت، احساس کردم که حق با او است و آن دو بار را در زندگی بدشانسی آورده. همچنین به خاطر زیبایی ظاهری که همسرم دارد، من را جذب خود کرد و من فریب چهره زیبای او را خوردم.

این مرد جوان با بیان اینکه فرزند 6 ساله ای از همسرش دارد، خاطر نشان کرد: هنوز که هنوز است من عاشق همسرم هستم، با اینکه من کوچکترین کوتاهی در حق او نکردم، اما او زندگی با من را نمی خواهد.

سعید درباره علت اختلاف خود با همسرش گفت: بیشتر مشکلاتمان به دلیل مسایل مالی است. با اینکه به نیاز های مالی او همیشه توجه می کردم، اما هر روز بهانه ای مگرفت و حالا نیز به بهانه اینکه توان خرید خانه را ندارم، می خواهد از من جدا شود.

وی با اشاره به جریان بازگشت همسرش در نخستین طلاق تصریح کرد: دفعه اول هم به دلیل مسایل مالی، من و فرزندم را تنها گذاشت و بعد از مدت کوتاهی ازدواج کرد. چند ماه از ازدواج سوم او نگذشت که بهانه فرزندش را گرفت و بیمار شد تا حدی که همسرش او را به خاطر فرزندی که از من داشت، طلاق داد تا او به آرامش برسد. اما فرزندمان تنها یک بهانه بود، چرا که کوچک ترین اهمیتی به او نمی داد و بعد از کمی سوء استفاده های مالی که از من داشت، دوباره تقاضای طلاق داد.

مرد جوان با بیان اینکه همسرم یک بیمار روانی است، یادآور شد: او از نظر روانی مشکل دارد و نمی تواند با یک همسر زندگی کند. اوایل احساس می کردم واقعاً مشکل او با من به دلیل مسایل مالی است، در صورتی که مردی که بعد از من با او ازدواج کرد، دیگر کوچکترین مشکل مالی و اخلاقی نداشت، اما با او هم نتوانست بیش از چند ماه زندگی کند.

آقایان، درخانه چه می پوشید

                                    

در این مقاله می خواهیم به لباس هایی اشاره کنیم که یک مرد خوش پوش در خانه به آنها نیاز دارد.

برای آنهایی که معتقدند « لباس شما نشانه شخصیت شماست »، این جمله فقط در مورد پوشش شما بیرون از خانه صدق نمی کند بلکه نوع پوشش در خانه هم می تواند نشانه فرهنگ خانوادگی و سلیقه شخصی افراد باشد...
کسانی که درباره پوششان در خانه بی تفاوت و درباره آن بی ملاحظه و بی حوصله هستند، احتمالا همین خصیصه ها را در نوع روابطشان با افراد خانواده هم دارند. بارها درباره نوع پوشش خانم ها مطلب نوشته شده اما کمتر پیش آمده درباره لباس آقایان هم در خانه حرفی به میان بیاید در حالی که آقایان هم باید به پوششان در خانه توجه داشته باشند و سرسری از کنار آن نگذرند. در این مقاله می خواهیم به لباس هایی اشاره کنیم که یک مرد خوش پوش در خانه به آنها نیاز دارد.

لباس ورزشی از جنس نخی
در این فصل گرم، اولین انتخاب شما باید با توجه به جنس لباس انجام شود پس وقتی برای خرید یک لباس ورزشی می روید، به درصد نخ آن دقت کنید. شاید بپرسید چرا باید لباس ورزشی را به عنوان لباس خانگی استفاده کنید؛ به دو دلیل:اول شیک بودن و دوم راحت بودن، اما نباید لباس ورزشی تان را با لباس خانگی و بر عکس، لباس خانگی را با لباس ورزشی در باشگاه یکی کنید.
برای حل این معضل هم دو پیشنهاد داریم :
اول اینکه لباسی ارزان قیمت بخرید که مارک خاصی نداشته باشد.
دوم اینکه لباس ورزشی ای که دیگر نمی خواهید در باشگاه استفاده کنید، بشویید و آن را در خانه بپوشید.

لباس های خواب برای بیداری
چرا در کمد لباس هایتان یک لباس خواب ندارید؟ داشتن یک لباس خواب راحت می تواند به شما آرامش بدهد زیرا لباس های خواب گشاد هستند، جنس نرمی دارند و مدل های بسیار زیادی از آنها در دسترس است. شاید بپرسید با لباس خواب در خانه بگردیم؟ جوابمان منفی است و پیشنهادمان شامل لباس خوابی می شود که شما را فقط تا تخت همراهی می کند. بسیاری از آقایان تحمل این نوع لباس را موقع خواب ندارند و برای همین وقتی برای خرید می روند، از ردیف این لباس ها به راحتی می گذرند در حالی که می توانند انتخاب مناسبی از میان آنها داشته باشند.

زیرپوش آستین دار رنگی و شلوار هم رنگ
لازم نیست خیلی پول خرج کنید تا در خانه مرد خوش تیپی باشید بلکه می توانید با خرید یک زیرپوش رنگی نخی و شلوار هم رنگ با آن، از خود یک مرد مرتب و تمیز بسازید. رنگ های آبی، طوسی تیره و فیلی می توانند انتخاب مناسبی باشند که برای آنها هم می توانید به راحتی شلوار هماهنگ پیدا کنید.

شلوار راه راه، بلوز ساده
در فروشگاه ها شلوارهای راه راهی وجود دارد که جنس آنها ترکیبی از نخ و پلاستیک است. این شلوارها به اندازه کافی برای فصل تابستان خنک اند. اگر جنس مناسبی از آنها را انتخاب کنید، دیرتر رنگ عوض می کنند و می توانید آنها را با بلوزهای ساده هم جنس خودشان هماهنگ کنید.

تی شرت ها و شلوارک ها
پوشیدن شلوارک برای جوان ها کار ساده ای به نظر می رسد اما برای کسانی که سن و سالی از آنها گذشته و به این پوشش عادت ندارند، سخت است اما شلوارک هایی که تا زیر زانو هستند، می توانند انتخاب مناسبی برای کسانی که هم می خواهند لباس راحتی در خانه داشته باشند و هم بیش ازحد تیپ جوانانه نزنند، باشد. این شلوارها در رنگ ها و مدل های بسیار مختلفی عرضه می شوند و تنوع آنها دست شما را باز می گذارد تا انتخابی مطابق بودجه و خواسته تان داشته باشید. با این شلوارک ها هم می توانید زیرپوش آستین دار بپوشید و هم تی شرت های گشاد رنگی.