ماهچهره خلیلی متولد ۱۳۵۵ نوه دختری مرحوم پروین سلیمانی بازیگر قدیمی سینما است. او کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه آکسفورد انگلستان دارد و دوره بازیگری را در method school لندن گذرانده است. «چشمان سیاه» نخستین فیلمی است که او همراه با محمدرضا گلزار در آن بازی کرده و در سریالهایی چون «در چشم باد» و «مختارنامه» نیز شاهد نقشآفرینی او بودهایم.
خلیلی درباره حادثهای که در فیلم سینمایی «شبکه» آخرین ساخته مرحوم ایرج قادری
برایش رخ داده، میگوید: در صحنهای از این فیلم قرار بود نیما شاهرخ شاهی وارد شود
و مرا با یک چراغ قوه معدن بزند. او برای اجرای این صحنه تمرین زیادی کرد اما هر
بار در زمان مناسب این کار را انجام نمیداد و من مدام مواظب بودم مبادا چراغ قوه
به آن سنگینی توی سرم بخورد، چرا که سنگینی چراغ قوه کافی بود تا بلایی سرم بیاید.
آخرین بار که در حال ضبط هم بودیم او دستش را بالا برده بود و من احساس کردم هر آن
ممکن است چراغ قوه به سرم بخورد این شد که دستم را بالا بردم و او محکم روی دستم
کوبید! با این اتفاق همه شوکه و ناراحت شدند و من را هم که دستم شکسته بود به
بیمارستان بردند.
آنجا دستم را گچ گرفتند و بعد از آن تا یک ماه فیلمبرداری طوری انجام میشد که دست
آسیب دیده من توی کادر نباشد. جالب آنکه این صحنه در فیلم هم مورد استفاده قرار
گرفت و صحنهای که در آن میبینید کاملا واقعی است!
60سال لحظهبهلحظه با ایرج قادری زندگی کرده است، «تهمینه اطمینانمقدم» رفیق
کودکی و همدم این روزهای او در گفتوگو با ایدهآل از محبوبترین مرد زندگی خود
میگوید
برترین ها:پس از 60 سال زندگی مشترک به لحظات حساسی رسیده است، تنها همدم زندگیاش در بستر بیماری، با مرگ مبارزه میکند. بیمار مردی به تمام معناست؛ مردی که حتی در بستر بیماری هم خوشقد و قامت است و ابهت و شکوه مردانه خاصی دارد. اکنون پس از 4 سال نبرد با سرطان هنوز هم مقتدرانه در جدال است. ایرج قادری چهره ایآشنا و نامدار در عرصه سینمای ایران که هر کس به نوعی او را میشناسد. او همسر تهمینه اطمینانمقدم است؛ همسری که با وجود اینکه 76 سال از عمرش میگذرد، استوار و پابرجا همچون فرشتهای مهربان، بدون هیچ چشمداشتی شوهرش را تر و خشک میکند.تلاش فراوانی کردم تا برای عیادت و مصاحبه بر بالین ایرج قادری حاضر شوم. پرسان پرسان مطلع شده بودم که او در بیمارستان مهراد بستری است. حالا همسرش تنها همراه زندگی مشترک در این لحظات رنج و ناتوانی بر بالین او ثانیهها را به فرصتی طلایی جهت مراقبت از او بدل کرده است.با وجود تلاشهای ما هیچ امکانی برای عیادت از ایرج قادری از سوی همسرش فراهم نشد اما خوشبختانه توانستیم پای درددل تهمینهخانم بنشینیم که به هر حال ناراحتیهای خودش را دارد، او پیوسته میگفت: «اجازه نمیدهم کسی از نام ایرج برای معروفیت خودش استفاده کند.» او در سالهای اخیر با مشکلات فراوانی دست به گریبان بوده . حرفهای وی را بخوانید. «ایرج پس از 13 سال دوری از کار تازه اجازه از سرگیری فعالیت پیدا کرده بود. من کنار اینکه زن خانهداری بودم همیشه به فکر روز مبادا هم بودم، به فکر پساندازی بودم که روزی به کارمان بیاید. شما در نظر بگیرید یک کودک سرطانی به گفته مسئولان مؤسسه خیریه محک، سالانه حدود 45میلیون تومان هزینه درمانی در پی دارد، با این دیدگاه یک انسان بالغ چه میزان هزینه خواهد داشت؟ در طول سالهای اخیر حدود 300 میلیون تومان هزینه برای درمان و مراقبت از ایرج صرف کردیم، بدون اینکه از کسی کمکی دریافت کنیم. بارها گفتند بیمه هنرمندان و بیمه تکمیلی هنرمندان، فکر میکنید با 5 میلیون تومان برای این بیماری پرهزینه چه میشود کرد؟ مسئولان گفتند در آخر برای پرداخت مخارج کمک خواهیم کرد اما من ناراحت شدم و گفتم که نیازی نخواهیم داشت.»
عشق این مرد برای من کافی است
ایرج یک هنرمند است، حتی هنوز هم تمام دیالوگهای بازیهای او را برخی از مردم حفظ هستند و تکرار میکنند. ایرج عاشق این مردم است. او میگفت یک تار موی دستفروش کنار خیابانهای تهران را با نگاه صدها چشمآبی آمریکایی عوض نمیکنم. او عاشق ایران است و همیشه برای وطنش احساس خاصی داشته. پیوسته از هنرمندان ایرانی مقیم خارج از کشور میخواست به ایران بازگردند. این آدم با این روح و طبع بلند نه به صدقه و کمک مالی نیاز دارد و نه حمایت افراد تازه به دوران رسیده. مردم ایرج را دوست دارند و همین برایمان کافی است. از پیرمرد 90ساله تا کودکان کمسن و سال عاشق شخصیت او بوده و هستند.
13سال انتظار برای کار در
ایرج قادری متولد 21 فروردین 1313 و من متولد شهریور 1314 هستیم. ایرج نزدیک 19سال داشت و من 17 سال که با هم ازدواج کردیم. سال 1333 صاحب یک پسر شدیم. 20ساله بود که در رشته پزشکی در ایالاتمتحده مشغول به تحصیل شد و متاسفانه در اثر سانحه اتومبیل جان خود را از دست داد و ما را داغدار کرد.
از مهرماه 1387 درگیر بیماری ایرج شدیم. پزشکان معتقدند وراثت و عوامل ژنتیک و به ویژه مصرف سیگار مهمترین عوامل در بیمار شدن او هستند. ایرج واقعا آدم سالم، پاک و ورزشکاری است، به هیچ چیز اعتیاد و وابستگی ندارد و متاسفانه فقط سیگار میکشد. از 22 سالگی سیگار میکشید تا همین چند سال پیش. در سالهایی که کارگردانی نمیکرد خیلیها حاضر بودند برای او در حرفههای مختلف سرمایهگذاری کنند اما هیچوقت زیر بار نرفت و گفت: من کارم فیلم و سینماست و علاقهای به هیچ کار دیگری ندارم. 13سال صبورانه تحمل کرد تا در نهایت اجازه کارگردانی در سینما گرفت و با ذوق فراوان مشغول ساخت فیلم شد.
اگر یک سال زودتر مراجعه میکردیم...
ایرج پزشک معالجش را خودش انتخاب کرد. من همیشه یادآور میشدم که با پزشکان دیگر هم مشورت کن اما متاسفانه توجه نمیکرد. یکی از روزها در دفتر کار ایرج متوجه یکی از آزمایشهای سونوگرافی او شدم که نوشته بود تودهای در مثانهاش دیده میشود که اگر آن را پیگیری کند بهتر است. از او پرسیدم که چرا من را مطلع نکردی؟ گفت: چیز مهمی نیست ولی متاسفانه بلافاصله درگیر خونریزی در ادرار شد. سراغ پزشکش که رفتیم، گفت: بروید و بعد از قطع خونریزی برای معاینه و پیگیری بیایید که در این لحظه متوجه شدیم باید پزشک معالج ایرج را عوض کنیم.به این ترتیب و با کمک دوستان و از طریق اینترنت متوجه شدیم که آقایان دکتر محمدجواد سنادیزاده، متخصص کلیه و مجاری ادراری برای پیگیری بیماری مناسب هستند.متاسفانه پس از معاینات مختلف گفتند ای کاش سال پیش میآمدید، اگر زودتر مراجعه میکردید با یک درمان ساده به وسیله واکسن (B.C.G) از پیشرفت بیماری جلوگیری میکردیم.متاسفانه ما درگیر کملطفی پزشک قبلی شده بودیم. در طول این مدت ایرج، 2 مرتبه تحت عمل جراحی سنگین قرار گرفت و شیمیدرمانی شد اما پزشکان گفتند احتمال عود مجدد آن وجود دارد، سرطان مثانه متاسفانه اگر دیر تشخیص داده شود مهاجم بوده و مهار آن دشوار خواهد بود. اعتقادی به اعزام ایرج به خارج از کشور نداشتیم، به پزشکان ایرانی باسابقه و بیمارستانهای معروف اعتقاد داریم. پزشکان خارجی در علم ممکن است از ما بالاتر باشند اما در عمل پزشکان ایرانی بهترین هستند و من باوری به پزشکان آمریکایی و خارجی نداشتم به همین دلیل در ایران درمان را پیگیری کردیم.
ورزش او را نگه داشته است
«تنها عشق ایرج قادری کار بود و ورزش، در طول 24 ساعت شبانهروز اگر ایرج را به حال خودش رها میکردی یا ورزش میکرد یا کارگردانی یا اگر میشد بازی؛ البته در سالهای ابتدای ازدواجمان روزی 3 ساعت ورزش میکرد. بدنی بسیار قوی داشت، فراموش نمیکنم که هر چند وقت یکبار با عشق خاصی میگفت: ببین هر روز عضلاتم قویتر و حجیمتر میشود. عاشق ورزش و تندرستی بود. به نظرم آنچه او را تاکنون نگه داشته همین ورزش و تلاش سالهای جوانی اوست.
25 جلسه رادیوتراپی در موسسه محک به لطف آقای دکتر ضیاءالدین لطیفزاده، متخصص سرطان کمک فراوانی به توقف روند بیماری کرد اما در هر صورت عصب سیاتیک و بخشهایی از لگن خاصره را سرطان درگیر کرده و عملکرد کلیهها را هم مختل کرده است.
تا 50 سال دیگر هم هستم
4 سال است که شوهرم را با کمال میل از ته قلب روی چشمانم نگهداری کردم و اگر 50 سال دیگر هم نیاز باشد که سختترین و ناخوشایندترین کارها را برای مراقبت از او انجام بدهم، دریغ نخواهم کرد. من و ایرج از کودکی با هم بزرگ شدیم، او همبازی کودکی من بود. رفیق خواهر و برادرهای من بود، چطور میتوانم فراموشش کنم و از هر خدمتی برایش دریغ کنم؟ من متولد خراسان هستم، پدرم آذری و مادرم متولد تهران است. پدربزرگم شیخ آقااسترآبادی است که عضو مجلس شورای موسسان دوره پهلوی اول بود. باسواد بودند. شهلا ریاحی، بازیگر سینما و تلویزیون خاله من است. همه بستگان ما اهل فرهنگ و ادب و تدریس بودند.ساعتهای فراوانی در دامن این مادران عزیز شعرخوانی، حافظخوانی و مولویخوانی داشتیم. هر زمان که فکر میکنم مادرم از دنیا رفته، به این فکر نمیکنم که ایشان فوت کرده، فقط احساس میکنم کتاب مراجعه به علم خودم را از دست دادهام.آنچه میخواستم از مادرم میپرسیدم از وقتی که بچه بودم تا وقتی که درگذشت. به خداوند، مرگ و زندگی اعتقاد دارم، اهل گریه و زاری و شیون نیستم. خداوند خالق انسان است و گریه و زاری انسان باید به حال خویشتن باشد و نه به حال درگذشتگان.
فیلمهایی از ایرج قادری که دوست دارم
فیلم «تاراج» را خیلی دوست دارم. فراموش نمیکنم روزی منزل یکی از دوستان خانوادگی دعوت بودیم، ایرج با گریم سر فیلم که نقش یک «گدا» را بازی میکرد به آنجا آمد، آنقدر طبیعی بود که نه تنها مردم به او پول خرد کمک کرده بودند بلکه حتی صاحبخانه هم با یک گدای واقعی او را اشتباه گرفته بود. این فیلم باعث شد خیلیها اعتیاد را ترک کنند و حتی به این مسئله اذعان میکردند فیلم در ترک اعتیاد آنها چقدر اثرگذار بود. کمتر فیلمی را تا به این حد اثرگذار دیدم. البته خیلی از فیلمهای ایرج را هم دوست نداشتم مثلا فیلم «سام و نرگس» زیاد مورد علاقه من نبود اما مردم خیلی این فیلم را دوست داشتند.
هیچ منتی بر سر گلزار نیست
درخصوص حرفهایی که میگویند ایرج قادری باعث شد تا محمدرضا گلزار بازیگر شود و او اصلا بازیگر نیست باید بگویم ایرج مدتها به دنبال بازیگری خوشچهره و متفاوت بود تا جایی که از دوستان و آشنایان میخواست به او برای پیدا کردن جوانی برای همراهی در فیلمهایش کمک کنند. روزی به ایرج خبر دادند فرد مورد نظر شما را پیدا کردیم و آن فرد «محمدرضا گلزار» بود. گلزار در برخورد اول بسیار خجالتی بود و اذعان میکرد تجربه و توانایی در ایفای نقش و بازیگری ندارد اما در نهایت با تشویق ایرج قادری و حتی من، با انجام تمرینات بازیگری ایشان به سوی آیندهای درخشان حرکت کرد. محمدرضا گلزار در خانوادهای بااصالت و بسیار نجیب پرورش پیدا کرده بود. از نزدیک با خانواده او آشنا شدیم، محمدرضا در آن زمان سال آخر دانشگاه بود. میگفت از 18سالگی خودم مخارج زندگیام را تامین میکنم. تدریس موسیقی انجام میداد.گلزار برای حضور در فیلم «سام و نرگس» انتخاب شد. این یک انتخاب خوب از طرف ایرج قادری بود. گلزار خودش، خودش را ساخت و معروف کرد. در اصل ایرج وسیلهای بود تا این فرصت برای این جوان چهره آشنای سینمای ایران ایجاد شود. من خواهش میکنم کسی از جانب ایرج قادری منتی بر سر محمدرضا گلزار نگذارد که او موجب معروفیت و پیشرفت گلزار شد. ایرج هم راضی نخواهد بود از این منت. محمدرضا، شعور، خلاقیت، توانایی و استعداد ویژه خودش را داشت و همین موجب شد تا در سینمای ایران بدرخشد.گلزار همیشه جویای احوال ایرج بود و حتی به منزل ما رفتوآمد میکرد و هنوز هم جویای احوال ایرج است. به نظر من خداوند خالق انسانهاست اما این خود انسان است که با لیاقتش میتواند کاری کند که متفاوت باشد.
ما عاشق ایران هستیم
سفرهایی که به مازندران (خزرشهر) داشتیم برای من خاطرهانگیز بود. سختترین سفر زندگی ما سفری بود که رفتیم اورگان آمریکا سر خاک پسرمان و واقعا ایرج من را خون به دل کرد. او پیوسته تمایل داشت به ایران بازگردد. قرار بود 2 ماه آمریکا بمانیم اما در آخر مجبور شدیم همان هفته اول ایرج را ببریم فرودگاه تا به ایران بازگردد. ایرج به هیچ قیمتی علاقه به ماندن در خارج از ایران نداشت و عاشق وطن بود؛ البته در خارج از ایران کشور ترکیه را خیلی دوست داشت، ترکی هم خوب صحبت میکرد چون پدرش 4 سال رئیس گمرک مرز ایران و ترکیه بود. ما هر دو اعتقادی به گرفتن اقامت هیچ کشوری نداشتیم و هر زمان که تمایل داشتیم فقط با گرفتن ویزا، سفر میکردیم و بعد هم به ایران بازمیگشتیم. خیلی از کشورها به سادگی به ما ویزای اقامت میدادند اما هیچکدام 2 تمایلی به این مسئله نداشتیم.
به گزارش پرشین وی کایرا راتبون اهل لندن ماشین نویس های قدیمی را جمع کرده و از آنها برای ایجاد هنر ابتکاری خود استفاده میکند.
او آرزو دارد دور دنیا سفر کند و جزئیات تصاویر مردم و مناظر زیبایی که در طول مسیر خود میبیند را «تایپ» کند.
مراسم تشییع پیکر
سیمین دانشور صبح امروز یکشنبه از مقابل تالار وحدت برگزار شد.
دوستان حتما” این مطلب مهم را مطالعه کنید و به
اشتراک بگذارید
می توانید جان یک فرد را نجات دهید
روش مثلث حیات (Triangle Of Life ) برای حفظ جان در زمان بروز زلزله
به گزارش ایران ویج ، مقاله ای که در زیر ملاحظه می فرمائید توسط آقای doug copp در خصوص کاهش خسارات جانی در هنگام وقوع زلزله ارائه شده است این مقاله در روزنامه ایران نیوز ۶ مارس ۲۰۰۵ چاپ شده بود که توسط اداره کل تاسیسات برقی مدیریت انرژی ترجمه و جهت بهره برداری بشرح ذیل ارائه می گردد.
انتظار می رود که این متن بتواند اطلاعات مفیدی را در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.
نام من doug copp و رئیس گروه نجات و مدیر تیم آمریکائی نجات بین المللیARTI) American Rescue Team International هستم. این تیم از مجربترین گروه های نجات می باشد . نوشته های متن زیر می تواند جان افراد زیادی را در هنگام وقوع زلزله از مرگ نجات دهد. من به درون ۸۷۵ ساختمان فرو ریخته ناشی از زلزله خزیدم و با گروه هاای نجات ۶۰ کشور کار کرده و در تعداد زیادی ازکشورهای جهان گروههای نجات را سازماندهی نمودم و عضو گروه نجات خیلی از این کشورها هستم . همچنین به مدت دو سال به عنوان کارشناس سازمان ملل در زمینه تخفیف فاجعه (UNX051-UNIENET) بودم و از سال ۱۹۸۵ به بعد در صحنه بلایای طبیعی عمده جهان بجز مواردی که فاجعه آنی بوده ، شرکت داشتم .
در سال ۱۹۹۶ ما یک فیلم مستند ساختیم که صحت متدولوژی ارائه شده توسط بنده را تایید می کرد . دولت مرکزی ترکیه و مقامات محلی و دانشگاه شهر استانبول در تهیه و فیلم برداری از این آزمایش علمی و عملی با تیم ARTI همکاری داشتند. ما یک مدرسه و یک خانه را با ۲۰ مانکن در داخل آن فرو ریختیم ، ۱۰ مانکن را بصورت (Duck And Cover) (خمیده و پنهان شده )و۱۰ مانکن دیگر را به روش بقای خودم تحت نام ((Triangle Of Life )مثلث حیات) استفاده کردیم. پس از فرو ریختن ناشی از زلزله مصنوعی ، ما به درون آوارها خزیدیم و وارد ساختمانها شدیم تا نتایج آزمایش را فیلمبرداری و مستند کنیم در این فیلم که فنون زنده ماندن خود را تحت نظارت مستقیم و شرایط علمی مرتبط با ریزش آوار تمرین نمودیم به روشنی نشان می دادآنهائی را که از روش (Duck And Cover) ( خمیده و پنهان شده ) استفاده کردند، شانس زنده ماندن آنها صفر درصد و برای آنهائی که از روش ما )مثلث حیات) استفاده کردند، ۱۰۰ درصد بود.این فیلم در ترکیه و کشورهای اروپائی توسط میلیونها تماشاچی دیده شد و در ایالات متحده و کانادا و آمریکای لاتین هم از طریق تلویزیون به نمایش گذاشته شد.
اولین ساختمانی که بداخل آن خزیدم ، مدرسه ای در شهر مکزیکوسیتی و درجریان زلزله سال ۱۹۸۵ بود همه بچه ها در زیر میزهایشان بودند و همگی تا ضخامت استخوانهایشان در هم کوبیده شده بودند . آنها می توانستند زنده بمانند اگر در کنار میزهایشان و در راهروی بین میزها دراز می کشیدند. کاری که انجام داده بودند غیر معقول و غیر ضروری بود و در تعجب بودم که چرا آنها در راهروها نبودند. من آن موقع نمی دانستم که به آنها گفته شده بود که خود را زیر چیزی پنهان سازند.
بسادگی می توان دریافت ، هنگامیکه ساختمانها تخریب می شوند وزن سقف که بر روی اشیاء و مبلمان فرود می آید ، آنها را درهم می کوبد و فضای خالی ای را در کنار آنها ایجاد می نماید این فضا همان چیزی است که من به آن مثلث حیات((Triangle Of Life می گویم هر اندازه اشیاء بزرگتر و محکم تر باشند کمتر فشرده می شوند و هر اندازه کمتر فشرده شوندفضای خالی که احتمال زنده ماندن افرادی را که به آن پناه می برند بیشتر می شود یک بار دیگر می توانید ساختمان فرو ریخته را در تلویزیون نگاه کنید مثلث هایی را که شکل گرفته اند را شمارش کنیدآنها در اکثر نقاط وجود دارند و از معمول ترین اشکالی هستندکه در داخل آوارها به راحتی می توانید مشاهده نمایید.
من کارکنان سازمان آتش نشانی شهر ((Trujillo تروجیلو(با جمعیتی ۷۵۰،۰۰۰ نفری) را برای چگونه زنده ماندن و محافظت و نجات خانواده هایشان در هنگام وقوع زلزله آموزش دادم. رئیس آتش نشانی شهر((Trujillo تروجیلو که خود استاد دانشگاه این شهر هم می باشد همواره مرا همراهی می کرد و خود گواه حوادث اتفاق افتاده بود.مطلب ذیل گفته او می باشد
“نام من روبرتو روزالس است هنگامیکه ۱۱ ساله بودم در اثر بروز زلزله سال ۱۹۷۲که بیش از ۷۰،۰۰۰ نفرتلفات داشته است ، در داخل ساختمان فروریخته بدام افتادم وآنچه باعث نجاتم گردید مثلث حیاتی بود که در کنار موتورسیکلت برادرم بوجود آمده بود. کلیه دوستانم که در زیر میز یا تخت رفته بودند در زیر آنها له شده و جانشان را از دست داده بودند. من مثال زنده ای از ((Triangle Of Life ( مثلث حیات ) هستم و دوستانم مثالی از (Duck And Cover) ( خمیده و پنهان شده ) که همگی جانشان را از دست دادند.”
نکات و توصیه های مهم آقای doug copp
1- در هنگام بروز زلزله و فرو ریختن ساختمان هر کسی که از روش (Duck And Cover) ( خمیده و پنهان شده ) استفاده کند بدون استثناء و همواره محکوم به مرگ است . افرادی که زیر اشیائی نظیر میزها و اتومبیلها می روند در همانجا له می شوند.
۲- سگها و گربه ها و بچه ها همگی آنها اغلب بصورت طبیعی در وضعیت جنینی که در رحم قرار دارند ، خم می شوند و شما هم باید همین طور عمل کنید. این غریزه طبیعی ایمنی و اصل بقاء است . شما می توانید با همین شیوه در فضای خالی کوچکتری زنده بمانید. پس در زمان بروز زلزله سریع خود را کنار اشیاء بزرگ ، مانند کاناپه بزرگ و یا اجسام محکمی که در مقابل ضربه کمتر فشرده می شوند و فضای خالی در مجاور خود باقی می گذارند ، قرار دهید.
۳- ساختمان های چوبی از ایمن ترین نوع ساختمانها محسوب می شوند که می توانید در هنگام وقوع زلزله در داخل آنها باشید ، دلیل آن ساده است چونکه چوب قابل انعطاف بوده و با نیروی زلزله به راحتی حرکت می کند . اگر ساختمان چوبی فرو ریزد فضاهای خالی بزرگی ایجاد می شود . همچنین ساختمانهای چوبی دارای وزن متمرکز شده و خرد کنندگی کمتری هستند. ساختمانهای آجری می توانند در حد قطعات آجر متلاشی شوند و آجرها منجر به بروز صدمات زیادی می شوند البته اجساد له شده ناشی از فرو ریختن آنها از صدمات حاصل از فرو ریختن قطعات بتنی بزرگ کمتر می باشد.
۴- اگر زلزله درهنگام شب و زمانی که شما در رختخواب خود هستید اتفاق بیفتد کافی است از روی تخت به پایین بغلتید ، یک فضای ایمن و مناسب در اطراف تخت وجود دارد . هتلها می توانند نرخ زنده ماندن ساکنان خود را در هنگام وقوع زلزله ، با نصب تابلوی راهنما در پشت درب اتاقها و اطلاع رسانی به ساکنان مبنی بر اینکه ” در هنگام وقوع زلزله روی زمین کنار تختخواب دراز بکشید” افزایش دهند.
۵- اگر شما هنگام وقوع زلزله در حال تماشای تلویزیون هستید و فرار از در یا پنجره برایتان بسادگی امکانپذیر نیست ، در وضعیت جنینی در کنار کاناپه یا صندلی بزرگ خم شوید.
۶- هر کسی که در زمان وقوع زلزله در زیر درب قرار گیرد محکوم به مرگ است . چونکه اگر در هنگامی که زیر درب قرار دارد ، چهار چوب اطراف درب به سمت جلو وعقب بیافتد ، زیر مصالح ساختمانی بالای چهار چوب درب له خواهد شد و اگر ستونها به طرفین بیفتند در این حالت توسط آنها به دو نیم خواهد شد لذا در هر دو صورت جان خود را از دست خواهد داد .
۷- هرگز در هنگام وقوع زلزله بر روی پله ها نروید چونکه پله ها دارای گشتاور فرکانسی متفاوتی هستند و لذا مجزا از تنه اصلی ساختمان نوسان می کنند. به عبارتی پله ها و بقیه ساختمان با همدیگر برخورد می کنند تا اینکه شکست سازه ای در پله رخ دهد و کسانی که روی پله هستند قبل از اینکه پله خراب شود توسط گامهای پله گرفتار شده و بصورت وحشتناکی قطع عضو خواهند شد . در هنگام زلزله حتی اگر ساختمان فرونریزد باز هم از پله ها دور بمانید چونکه پله ها از مناطقی هستند که احتمال تخریب بیشتری دارند حتی اگر پله ها توسط زلزله فرو نریزد ممکن است در اثر وزن ازدحام زیاد افرادی که فریاد کشان از روی آن در حال فرار هستند فرو بریزد. پله ها باید پس از وقوع زلزله هر چند که ساختمان آسیب ندیده باشد از نظر ایمنی مورد آزمایش قرار گیرند .
۸- به دیوارهای محیطی ساختمان نزدیک شوید و یا در صورت امکان به بیرون از آنها بروید. هرچه داخل تر و دور تر از دیوارهای محیطی ساختمان باشید احتمال اینکه راه گریز شما مسدود شود بیشتر خواهد بود.
۹- کسانی که در هنگام وقوع زلزله در خیابانها داخل خودروی خویش می مانند وقتی که خیابان طبقه فوقانی روی آنها خراب می شود( در اتوبانهای دو طبقه ) ، جان خود را از دست می دهند. این دقیقآ همان چیزی است که در آزادراه نیمیتز (Nimitz Freeway) رخ داد و قربانیان زلزله سانفرانسیسکو همگی در داخل خودروی خود به هنگام زلزله باقی ماندند و همگی کشته شدند . آنها می توانستند زنده بمانند اگر از خودرو خارج شده و در کنارآن نشسته و یا دراز کشیده بودند.کلیه خودرو های له شده بجز خودروهائی که ستونهای پل مستقیمآ روی آنها سقوط کرده بود، دارای فضای خالی ای به ارتفاع ۹۰ سانتی متر در اطراف خود بودند.
۱۰ – از خزیدن در داخل خرابه های دفاتر روزنامه ها و یا اداراتی که کاغذهای انباشته زیادی در آنها وجود داشته است ، دریافتم که کاغذ دارای خاصیت ارتجاعی بوده و چندان فشرده نمی شوند لذا فضاهای خالی زیادی در اطراف بسته های کاغذ بوجود می آید که می تواند در زمان زلزله مورد استفاده قرار گیرد.