تکرار حادثه ،بعد از خاله شادونه اینباردر برنامه عموهای فتیله ای/گزارش

                               

تکرار حادثه ،بعد از خاله شادونه اینباردر برنامه عموهای فتیله ای/گزارش تصویری
 

هنوز چند ماهی از حادثه دلخراش و تاسف بار برنامه ای که ویژه کودکان تدارک دیده شده بود نمی گذرد که حادثه ای دیگر اما با ابعادی کوچکتر در یک برنامه دیگر از همین قبیل و این بار در برنامه عموهای فتیله ای تکرار شد.عصر پنج شنبه ورزشگاه انقلاب کرج میزبان کودکان و والدین همراهشان برای شرکت در برنامه شاد عموهای فتیله بود. این برنامه با استقبال زیادی از کودکان و خانواده های همراه مواجه بود به طوریکه چندین هزار نفر ساعاتی را برای آغاز برنامه چه در صف ورودی و چه در سالن بسیار گرم ورزشگاه انقلاب به انتظار ایستادند. برنامه هایی در قالب عموها و خاله ها و دایی ها که این روزها تعداد آنها از انگشتان دست هم تجاوز می کند، برنامه هایی شاد و موزیکال هم برای کودکان و هم برای خانواده آنها است و در بعضی موارد نیز شاید این برنامه ها از حیث شادی به نام کودکان و به کام والدین باشد. بنابراین همواره استقبال بسیار خوبی از این دست برنامه ها به عمل می آید.

عصر دیروز و در برنامه عموهای فتیله ای ایمن نبودن سن و عدم استاندارد سازی آن از جانب تهیه کنندگان سن، باعث فروریختن و از وسط دو نیم شدن سن درست در زمانی که مادران برای شرکت در مسابقه به روی سن دعوت شده بودند شد. سقوط سن درست زمانی اتفاق افتاد که مجری برنامه با یادآوری ماجرای تلخ برنامه خاله شادونه هشدار داد که تا این اتفاق اینبار برای مادران نیفتاده از شمار کسانی که خواهان شرکت در مسابقه هستند کم شود و این جمله نشان از آن دارد که دست اندرکاران برنامه خوشبختانه ماجرای تلخ قبلی را هنوز فراموش نکرده اند. دو نیم شدن سن موجب سقوط بیش از 15 زن و وسایل و دکور آماده شده روی سن بر روی یکدیگر شد که خوشبختانه و به لطف خدا اتفاق حادی برای کسی نیفتاد و تنها چندنفر در ناحیه دست و پا احساس درد می کردند. ضمن آنکه این اتفاق وحشت و خاطره ای تلخ را برای فرزندانی که همراه مادران خود آمده بودند تا لحظات خوشی را تجربه کنند به ارمغان داشت.

درست چند دقیقه قبل از دعوت از مادران برای حضور بر روی سن بالغ بر 15 کودک هفت یا هشت سال برای شرکت در مسابقه صندلی بازی روی سن جمع شده بودند و تنها خدا می داند اگر سن در آن لحظه و زمانی که بیش از 15 – 16 صندلی و پایه های فلزی در میان کودکان بود سقوط می کرد چه حادثه ای رقم می خورد؟

 کاش مسئولان برگزاری این قبیل برنامه ها به همان اندازه که به فکر افزودن بر جمعیت حاضر در برنامه چه از حیث مادی و چه به لحاظ شهرت و محبوبیت هستند، به فکر تامین امنیت و ایمن سازی هرچند با صرف هزینه ای بیشتر باشند.


Persianv.com At site
Persianv.com At site
Persianv.com At site
Persianv.com At site 

چهارمرحله تحول برای مردهادرزندگی مشترک

به محض پایان هیجانات مقدمات و مراسم ازدواج، افکار و نگرانی های مبهم در ذهن داماد، برای چگونگی شروع زندگی مشترک خود، موج می زند، افکاری چون، "خوب، از حالا به بعد من و همسرم باید با هم باشیم و بچه دار شویم و تا دم مرگ با هم زندگی کنیم؟!

حقیقت این است که آنها براحتی نمی توانند تمامی تعهدات، مسئولیتها و وظایف یک زندگی را به دوش بکشند و برای خو گرفتن به این نوع زندگی جدید، از چهار مرحله می گذرند تا بتوانند بر این مسئله چیره شوند:

مرحله اول: زندگی شیرین و رویایی
این مدت نهایتاً یک یا دو سال ابتدایی شروع زندگیست، همسر این آقای داماد، شیرین ترین خاطرات را پشت سر می گذارد، البته این مسئله بطور عام صحت ندارد و به عنوان یک قانون نیست، چرا که برخی زوجها این دوران را در زمان کمتر و برخی دیگر تا مدّتها در این حالت باقی می مانند، در این دوره مرد با نمایش نقش اصلی در زندگی و حکم سرپرستی و حمایت از همسر خود و القاء جملاتی چون، من آقای خانه هستم و تو همسر منی! خود را نشان می دهد، همسر جوان وی از این احساسات عاشقانه و دلنشین لذت می برد تا وقتی که اولین بچه آنها به دنیا می آید.

مرحله دوم : شروع مشکلات اولیه
در این زمان که حدود 2 الی 3 سال بعد از شروع زندگی ایجاد می شود، مرد احساس می کند، که همسر وی مثل یک یاغی! تمام اختیارات، کنترل و آزادی شخصی او را تصاحب کرده است و تمام زمان و زندگیش تحت دستورات و حمایت از همسرش پیش می رود. در اینجاست که وی برای اثبات و ثبات آزادی خود دم ناسازگاری را با بی احترامی به همسر، بهانه جویی و ... آغاز می کند. روانشناسان به این مرحله، بحران سال سوم می گویند، او با گفتار و رفتارهای مخفیانه، پایه و اساس زندگی خود را رو به فروپاشی سوق می دهد.

مرحله سوم: جنگ و فرار از خانه!
در این مرحله، مرد با بحث های مکرر و بی دلیل، پرخاشگری و محکوم کردن همسرخود، خانه را تبدیل به میدان جنگ می کند، در بیشتر مواقع دائما برای اثبات آزادی خود، در پی عشق و زندگی جدیدی می گردد، او در این مرحله تشنه آزادیست، البته باز هم تاکید می کنیم که این مسئله تنها وقتی زندگی را رو به ویرانی می کشاند که زوجین، هر دو بر اختلافات دامن زنده و هیچ یک، قدمی برای صبوری و اصلاح یکدیگر پیش نمی برند، در این میان اگر بچه ای داشته باشند، این ناهنجاری های محیط خانواده او را آزار می دهد.
برخی از شوهران تنها این حالات را بی منظور و تنها برای بهانه گیری نشان می دهند، در حالی که براستی قصد ترک خانواده خود را ندارد، اما دریغ از آن که دیگر آن اعتماد سابق را در کانون خانواده ندارند و همواره با اتهامات و افکاری که خود او، باعث شکل گیری آنها در ذهن همسر خود شده اند، روبرو می شوتد، در بیشتر مواقع، یکی از پایه های نابودی کانون خانواده، همین رفتار است.

مرحله چهارم: زندگی دوباره شیرین می شود!
متأسفانه پس از سپری کردن این مراحل است که مرد با نشستن گرد پیری بر موهای خود، سرانجام می فهمد که همسر خود که در ابتدای جوانی با انداختن حلقه و سوگند برای تداوم عشق و زندگی مشترک برگزیده است، بهترین زن دنیاست!! وی با احساس حقارت و فروتنی، از ته دل به دنبال عشق دیرینه خود می گردد و در صدد این است که دوباره همان وظایف و مسئولیتهای ابتدای زندگی مشترک خود را حتی بیشتر، اتخاد کند و یک جو سالم و ایده آل را در زندگی برپا کند، بهترین دوران وقتیست که با بزرگ شدن فرزندان و دیدن نوه های خود، سالهاست که در شادمانی و خوشبختی زندگی خود را ادامه داده اند.

در آخر باز هم تأکید می کنیم که تمامی مردان کم و بیش این مراحل را سپری کرده اند، و این مراحل شاید 100% برای همه ی آنها صحت نداشته باشد.

چهارمرحله تحول برای مردهادرزندگی مشترک

به محض پایان هیجانات مقدمات و مراسم ازدواج، افکار و نگرانی های مبهم در ذهن داماد، برای چگونگی شروع زندگی مشترک خود، موج می زند، افکاری چون، "خوب، از حالا به بعد من و همسرم باید با هم باشیم و بچه دار شویم و تا دم مرگ با هم زندگی کنیم؟!

حقیقت این است که آنها براحتی نمی توانند تمامی تعهدات، مسئولیتها و وظایف یک زندگی را به دوش بکشند و برای خو گرفتن به این نوع زندگی جدید، از چهار مرحله می گذرند تا بتوانند بر این مسئله چیره شوند:

مرحله اول: زندگی شیرین و رویایی
این مدت نهایتاً یک یا دو سال ابتدایی شروع زندگیست، همسر این آقای داماد، شیرین ترین خاطرات را پشت سر می گذارد، البته این مسئله بطور عام صحت ندارد و به عنوان یک قانون نیست، چرا که برخی زوجها این دوران را در زمان کمتر و برخی دیگر تا مدّتها در این حالت باقی می مانند، در این دوره مرد با نمایش نقش اصلی در زندگی و حکم سرپرستی و حمایت از همسر خود و القاء جملاتی چون، من آقای خانه هستم و تو همسر منی! خود را نشان می دهد، همسر جوان وی از این احساسات عاشقانه و دلنشین لذت می برد تا وقتی که اولین بچه آنها به دنیا می آید.

مرحله دوم : شروع مشکلات اولیه
در این زمان که حدود 2 الی 3 سال بعد از شروع زندگی ایجاد می شود، مرد احساس می کند، که همسر وی مثل یک یاغی! تمام اختیارات، کنترل و آزادی شخصی او را تصاحب کرده است و تمام زمان و زندگیش تحت دستورات و حمایت از همسرش پیش می رود. در اینجاست که وی برای اثبات و ثبات آزادی خود دم ناسازگاری را با بی احترامی به همسر، بهانه جویی و ... آغاز می کند. روانشناسان به این مرحله، بحران سال سوم می گویند، او با گفتار و رفتارهای مخفیانه، پایه و اساس زندگی خود را رو به فروپاشی سوق می دهد.

مرحله سوم: جنگ و فرار از خانه!
در این مرحله، مرد با بحث های مکرر و بی دلیل، پرخاشگری و محکوم کردن همسرخود، خانه را تبدیل به میدان جنگ می کند، در بیشتر مواقع دائما برای اثبات آزادی خود، در پی عشق و زندگی جدیدی می گردد، او در این مرحله تشنه آزادیست، البته باز هم تاکید می کنیم که این مسئله تنها وقتی زندگی را رو به ویرانی می کشاند که زوجین، هر دو بر اختلافات دامن زنده و هیچ یک، قدمی برای صبوری و اصلاح یکدیگر پیش نمی برند، در این میان اگر بچه ای داشته باشند، این ناهنجاری های محیط خانواده او را آزار می دهد.
برخی از شوهران تنها این حالات را بی منظور و تنها برای بهانه گیری نشان می دهند، در حالی که براستی قصد ترک خانواده خود را ندارد، اما دریغ از آن که دیگر آن اعتماد سابق را در کانون خانواده ندارند و همواره با اتهامات و افکاری که خود او، باعث شکل گیری آنها در ذهن همسر خود شده اند، روبرو می شوتد، در بیشتر مواقع، یکی از پایه های نابودی کانون خانواده، همین رفتار است.

مرحله چهارم: زندگی دوباره شیرین می شود!
متأسفانه پس از سپری کردن این مراحل است که مرد با نشستن گرد پیری بر موهای خود، سرانجام می فهمد که همسر خود که در ابتدای جوانی با انداختن حلقه و سوگند برای تداوم عشق و زندگی مشترک برگزیده است، بهترین زن دنیاست!! وی با احساس حقارت و فروتنی، از ته دل به دنبال عشق دیرینه خود می گردد و در صدد این است که دوباره همان وظایف و مسئولیتهای ابتدای زندگی مشترک خود را حتی بیشتر، اتخاد کند و یک جو سالم و ایده آل را در زندگی برپا کند، بهترین دوران وقتیست که با بزرگ شدن فرزندان و دیدن نوه های خود، سالهاست که در شادمانی و خوشبختی زندگی خود را ادامه داده اند.

در آخر باز هم تأکید می کنیم که تمامی مردان کم و بیش این مراحل را سپری کرده اند، و این مراحل شاید 100% برای همه ی آنها صحت نداشته باشد.

چهارمرحله تحول برای مردهادرزندگی مشترک

به محض پایان هیجانات مقدمات و مراسم ازدواج، افکار و نگرانی های مبهم در ذهن داماد، برای چگونگی شروع زندگی مشترک خود، موج می زند، افکاری چون، "خوب، از حالا به بعد من و همسرم باید با هم باشیم و بچه دار شویم و تا دم مرگ با هم زندگی کنیم؟!

حقیقت این است که آنها براحتی نمی توانند تمامی تعهدات، مسئولیتها و وظایف یک زندگی را به دوش بکشند و برای خو گرفتن به این نوع زندگی جدید، از چهار مرحله می گذرند تا بتوانند بر این مسئله چیره شوند:

مرحله اول: زندگی شیرین و رویایی
این مدت نهایتاً یک یا دو سال ابتدایی شروع زندگیست، همسر این آقای داماد، شیرین ترین خاطرات را پشت سر می گذارد، البته این مسئله بطور عام صحت ندارد و به عنوان یک قانون نیست، چرا که برخی زوجها این دوران را در زمان کمتر و برخی دیگر تا مدّتها در این حالت باقی می مانند، در این دوره مرد با نمایش نقش اصلی در زندگی و حکم سرپرستی و حمایت از همسر خود و القاء جملاتی چون، من آقای خانه هستم و تو همسر منی! خود را نشان می دهد، همسر جوان وی از این احساسات عاشقانه و دلنشین لذت می برد تا وقتی که اولین بچه آنها به دنیا می آید.

مرحله دوم : شروع مشکلات اولیه
در این زمان که حدود 2 الی 3 سال بعد از شروع زندگی ایجاد می شود، مرد احساس می کند، که همسر وی مثل یک یاغی! تمام اختیارات، کنترل و آزادی شخصی او را تصاحب کرده است و تمام زمان و زندگیش تحت دستورات و حمایت از همسرش پیش می رود. در اینجاست که وی برای اثبات و ثبات آزادی خود دم ناسازگاری را با بی احترامی به همسر، بهانه جویی و ... آغاز می کند. روانشناسان به این مرحله، بحران سال سوم می گویند، او با گفتار و رفتارهای مخفیانه، پایه و اساس زندگی خود را رو به فروپاشی سوق می دهد.

مرحله سوم: جنگ و فرار از خانه!
در این مرحله، مرد با بحث های مکرر و بی دلیل، پرخاشگری و محکوم کردن همسرخود، خانه را تبدیل به میدان جنگ می کند، در بیشتر مواقع دائما برای اثبات آزادی خود، در پی عشق و زندگی جدیدی می گردد، او در این مرحله تشنه آزادیست، البته باز هم تاکید می کنیم که این مسئله تنها وقتی زندگی را رو به ویرانی می کشاند که زوجین، هر دو بر اختلافات دامن زنده و هیچ یک، قدمی برای صبوری و اصلاح یکدیگر پیش نمی برند، در این میان اگر بچه ای داشته باشند، این ناهنجاری های محیط خانواده او را آزار می دهد.
برخی از شوهران تنها این حالات را بی منظور و تنها برای بهانه گیری نشان می دهند، در حالی که براستی قصد ترک خانواده خود را ندارد، اما دریغ از آن که دیگر آن اعتماد سابق را در کانون خانواده ندارند و همواره با اتهامات و افکاری که خود او، باعث شکل گیری آنها در ذهن همسر خود شده اند، روبرو می شوتد، در بیشتر مواقع، یکی از پایه های نابودی کانون خانواده، همین رفتار است.

مرحله چهارم: زندگی دوباره شیرین می شود!
متأسفانه پس از سپری کردن این مراحل است که مرد با نشستن گرد پیری بر موهای خود، سرانجام می فهمد که همسر خود که در ابتدای جوانی با انداختن حلقه و سوگند برای تداوم عشق و زندگی مشترک برگزیده است، بهترین زن دنیاست!! وی با احساس حقارت و فروتنی، از ته دل به دنبال عشق دیرینه خود می گردد و در صدد این است که دوباره همان وظایف و مسئولیتهای ابتدای زندگی مشترک خود را حتی بیشتر، اتخاد کند و یک جو سالم و ایده آل را در زندگی برپا کند، بهترین دوران وقتیست که با بزرگ شدن فرزندان و دیدن نوه های خود، سالهاست که در شادمانی و خوشبختی زندگی خود را ادامه داده اند.

در آخر باز هم تأکید می کنیم که تمامی مردان کم و بیش این مراحل را سپری کرده اند، و این مراحل شاید 100% برای همه ی آنها صحت نداشته باشد.

چهارمرحله تحول برای مردهادرزندگی مشترک

به محض پایان هیجانات مقدمات و مراسم ازدواج، افکار و نگرانی های مبهم در ذهن داماد، برای چگونگی شروع زندگی مشترک خود، موج می زند، افکاری چون، "خوب، از حالا به بعد من و همسرم باید با هم باشیم و بچه دار شویم و تا دم مرگ با هم زندگی کنیم؟!

حقیقت این است که آنها براحتی نمی توانند تمامی تعهدات، مسئولیتها و وظایف یک زندگی را به دوش بکشند و برای خو گرفتن به این نوع زندگی جدید، از چهار مرحله می گذرند تا بتوانند بر این مسئله چیره شوند:

مرحله اول: زندگی شیرین و رویایی
این مدت نهایتاً یک یا دو سال ابتدایی شروع زندگیست، همسر این آقای داماد، شیرین ترین خاطرات را پشت سر می گذارد، البته این مسئله بطور عام صحت ندارد و به عنوان یک قانون نیست، چرا که برخی زوجها این دوران را در زمان کمتر و برخی دیگر تا مدّتها در این حالت باقی می مانند، در این دوره مرد با نمایش نقش اصلی در زندگی و حکم سرپرستی و حمایت از همسر خود و القاء جملاتی چون، من آقای خانه هستم و تو همسر منی! خود را نشان می دهد، همسر جوان وی از این احساسات عاشقانه و دلنشین لذت می برد تا وقتی که اولین بچه آنها به دنیا می آید.

مرحله دوم : شروع مشکلات اولیه
در این زمان که حدود 2 الی 3 سال بعد از شروع زندگی ایجاد می شود، مرد احساس می کند، که همسر وی مثل یک یاغی! تمام اختیارات، کنترل و آزادی شخصی او را تصاحب کرده است و تمام زمان و زندگیش تحت دستورات و حمایت از همسرش پیش می رود. در اینجاست که وی برای اثبات و ثبات آزادی خود دم ناسازگاری را با بی احترامی به همسر، بهانه جویی و ... آغاز می کند. روانشناسان به این مرحله، بحران سال سوم می گویند، او با گفتار و رفتارهای مخفیانه، پایه و اساس زندگی خود را رو به فروپاشی سوق می دهد.

مرحله سوم: جنگ و فرار از خانه!
در این مرحله، مرد با بحث های مکرر و بی دلیل، پرخاشگری و محکوم کردن همسرخود، خانه را تبدیل به میدان جنگ می کند، در بیشتر مواقع دائما برای اثبات آزادی خود، در پی عشق و زندگی جدیدی می گردد، او در این مرحله تشنه آزادیست، البته باز هم تاکید می کنیم که این مسئله تنها وقتی زندگی را رو به ویرانی می کشاند که زوجین، هر دو بر اختلافات دامن زنده و هیچ یک، قدمی برای صبوری و اصلاح یکدیگر پیش نمی برند، در این میان اگر بچه ای داشته باشند، این ناهنجاری های محیط خانواده او را آزار می دهد.
برخی از شوهران تنها این حالات را بی منظور و تنها برای بهانه گیری نشان می دهند، در حالی که براستی قصد ترک خانواده خود را ندارد، اما دریغ از آن که دیگر آن اعتماد سابق را در کانون خانواده ندارند و همواره با اتهامات و افکاری که خود او، باعث شکل گیری آنها در ذهن همسر خود شده اند، روبرو می شوتد، در بیشتر مواقع، یکی از پایه های نابودی کانون خانواده، همین رفتار است.

مرحله چهارم: زندگی دوباره شیرین می شود!
متأسفانه پس از سپری کردن این مراحل است که مرد با نشستن گرد پیری بر موهای خود، سرانجام می فهمد که همسر خود که در ابتدای جوانی با انداختن حلقه و سوگند برای تداوم عشق و زندگی مشترک برگزیده است، بهترین زن دنیاست!! وی با احساس حقارت و فروتنی، از ته دل به دنبال عشق دیرینه خود می گردد و در صدد این است که دوباره همان وظایف و مسئولیتهای ابتدای زندگی مشترک خود را حتی بیشتر، اتخاد کند و یک جو سالم و ایده آل را در زندگی برپا کند، بهترین دوران وقتیست که با بزرگ شدن فرزندان و دیدن نوه های خود، سالهاست که در شادمانی و خوشبختی زندگی خود را ادامه داده اند.

در آخر باز هم تأکید می کنیم که تمامی مردان کم و بیش این مراحل را سپری کرده اند، و این مراحل شاید 100% برای همه ی آنها صحت نداشته باشد.