عکس : عجیب ترین دختر دنیا با چهره ای دوست داشتنی

کندی که 7 سال پیش هنگام تولد 1.2 کیلو بود هنوز کوچولو است و لقب ریزترین دختر کوچولوی جهان را با چهره بسیار دوست داشتنی به خود اختصاص داده است. وی اینک 7 ساله بوده و 7 کیلو وزن دارد.


























5 حقیقت خنده دار درباره فیلم های وحشتناک +عکس

5 حقیقت خنده دار درباره فیلم های وحشتناک

حقیقت این است که برخی فیلم های ترسناک آن طور که قصد دارند وحشت ایجاد کنند ، این طور نیستند. تنها تعداد کمی وحشت واقعی ایجاد می کنند و بقیه بدون اینکه بخواهند مضحک هستند! برخی از قسمت های فیلم نامه معمولا مثل هم هستند، برخی از آنها آنقدر متداول است که دیگر احمقانه به نظر می رسد.

1. شخصیت بسیار نگران فیلم می خواهد به دنبال صدایی برود که از جایی شنیده است. حتی ممکن است او کسی باشد که دچار لکنت زبان است و وقتی صدا را می شنود همه شجاعت خود را به خرج می دهد تا به یک سرداب ویا زیرزمین تاریک برود و ممکن است توسط یک قاتل سریالی و یا روح کشته شود.

2. به گزارش نیک صالحی یک گروه حتما باید از هم جدا شوند وگرنه نمی توانند از دست یک جانی و یا چیزدیگر فرار کنند! با وجود اینکه می دانند یک روح و یا هیولا به کسی که تنهاست حمله می کنند ولی با این وجود یا به گروه های خیلی کوچک و یا انفرادی تقسیم می شوند و به نظر می رسد آن را تنها راه حل شکست دادن موجودات خبیث می دانند و نتیجه این نیست که مرگ های بیشتری پیش رویشان قرار می گیرد!

3. شخصیت ها باید وقتی که شخصیت خبیث نیمی از گروه را کشته است ، زیرک عمل کنند. آنها یک دفعه می فهمند که باید به جای خاصی رفته و کاری انجام دهند تا بتوانند چیزی که دنبال آنهاست را شکست دهند! در این راه یک نفر باید به یک جا، دیگری جای دیگررفته ، دو نفر کار دیگری انجام دهند و در کل ماجرا ، با جدا شدن از هم مرگ های بیشتری را رغم می زنند!

4. شخصیت بی اهمیت فیلم باید بمیرد. تقریبا به صورت یک کلیشه و رسم در آمده است که یک شخصیت که در لابه لای صحنه ها ی فیلم ترسناک ظاهر می شود زود یا دیر باید کشته شود و کسی هم نمی تواند او را نجات دهد. گرچه بعد از آن فورا همه زیرک شده و ناگهان می فهمند که آن هیولا یا روح دنبال چه چیزی بوده و آن شخص به چه دلیل کشته شده است.

5. تقریبا همه هیولاها و شخصیت های خبیث و آدم فضایی های فیلم دوست دارند همواره به دنبال شکار انسان، کشتن و خوردن آنها باشند. جالب است که هیچ یک از آن شخصیت ها ترسو، بی خطر نبوده و تقریبا همه آنها هیولاوار به دنبال گرفتن جان شخصیت ها در فیلم هستند و همه هیجان ها و بی قراری های فیلم شبیه هم هستند.

به این لطیفه چند بار میخندید؟

به این لطیفه چند بار میخندید؟

از آغاز تا آواز! / طنز

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.

عکسهای ازدواج عجیب دختر 30ساله وقتی شوهرمناسب پیدا نکرد

عکسهای ازدواج عجیب دختر 30ساله وقتی شوهرمناسب پیدا نکرد

او که برای این جشن ازدواج عجیب خود در اینترنت تبلیغ کرده بود 1800 پیغام برایش فرستاده شده که خیلی از دختران ترشیده و شکست خورده هم کشوری اش با او ابراز همدردی کرده بودند./لازم به ذکر است که این جشن حدود 5675 دلار برای این دختر هزینه دارد.
«چن وی یه» دختر 30 ساله تایوانی با برگزای مراسمی با شکوه و گرفتن عکس یادگاری و دعوت کردن حدود 30 نفر از دوستانش و اجاره تالار عروسی مراسم ازدواجش را جشن گرفت اما در این مراسم از داماد خبری نبود چون این دختر تایوانی تصمیم گرفته با خودش ازدواج کند!

به گزارش سایت بی باک چن وی گفته است: من فعلا علاقه ای به هیچ یک از مردهایی که در زندگیم با آنها آشنا شدم ندارم و احساس می کنم که ازدواج با آنها فشارهای روحی و اجتماعی زیادی بر من وارد می کند.

وی که کارمند می باشد بیان کرده که سن30 سالگی بهترین دوران زندگی من می باشد من در شغلم با تجربه هستم ولی تاکنون شریک زندگیم را پیدا نکرده ام، من چه کار باید می کردم؟

«چن وی یه» همچنین اظهار داشته است:من ضد ازدواج و مردها نیستم اما می خواستم اندیشه خود را به دیگران و این رسم تکراری و قدیمی برسانم!

او که برای این جشن ازدواج عجیب خود در اینترنت تبلیغ کرده بود 1800 پیغام برایش فرستاده شده که خیلی از دختران ترشیده و شکست خورده هم کشوری اش با او ابراز همدردی کرده بودند.

در تایوان به دلیل مشکلات اقتصادی سن ازدواج بالا رفته و این نوعی نگرانی برای دختران تایوانی می باشد چون برای ازدواج باید اول مشکلات مادی خود را حل کنند که این یعنی ازدواج در سنین بالا.

به گزارش روزنامه انگلیسی دیلی‌تلگراف، چن ویی که برای گذراندن ماه عسل به تنهایی به استرالیا سفر می کند گفت: مادرم اصرار کرد که من با یک مرد ازدواج کنم اما خودم به این فکر افتادم که با خودم ازدواج کنم!

اما او نمی تواند این ازدواج را به ثبت برساند پس باید مردی را برای این کار انتخاب کند و گفته که اگر مرد مناسب را بیابم حتما دوباره ازدواج خواهم کرد.

لازم به ذکر است که این جشن حدود 5675 دلار برای این دختر هزینه دارد.
Persianv.com At site


Persianv.com At site


Persianv.com At site

ماجرای عجیب ازفوران خشم یک دختر 21 ساله

ماجرای عجیب ازفوران خشم یک دختر 21 ساله

نگاهی به ماجرای اسیدپاشی یک دختر روی صورت پدر

پشیمانی و پریشانی برای لاله خیلی قبل‌تر از این‌که به صورت پدرش اسید بپاشد شروع ‌شد. نه به‌خاطر این‌که تصمیم داشت انتقام‌گیری کند بلکه به خاطر دردهایی بود که در زندگی مشترک با شوهر معتادش تحمل کرده بود.

اگر اصرارهای پدر و فشار فامیل نبود شاید لاله تن به این ازدواج نمی‌داد. او یکی از نادرترین جرم‌های تاریخ ایران را انجام داده‌است؛ اسیدپاشی یک دختر به صورت پدر.

کاری که لاله کرده بشدت افکارعمومی را به خود متوجه‌ کرده‌‌است. او در اعترافاتش گفته پدرم اصرار کرد ازدواج کنم. آن موقع خیلی کم سن بودم؛ حدود 14 سال داشتم. بعد از مدتی متوجه شدم شوهرم معتاد است و اعتیاد او آتشی شد بر زندگی بدون عشق من. هرروز دعوا و درگیری.

هر روز نشئگی و خماری. خسته ‌شده بودم از بی‌بندوباری شوهرم. تصمیم گرفتم جدا شوم. پدرم راضی نمی‌شد. حالم بد بود. کسی نبود به من کمک کند. خودم را خسته و بی‌کس می‌دیدم. بالاخره تصمیم گرفتم انتقام بگیرم. از یک دکتر داروساز پرسیدم و به من گفت اسیدی که خریده‌ای زیاد نمی‌سوزاند. البته او نمی‌دانست می‌خواهم اسیدپاشی کنم.

وقتی خیالم راحت‌شد به خانه پدرم رفتم واسید را روی صورت او ریختم. حال بدی داشتم. نمی‌دانم چرا این کار را کردم. فکر می‌کردم آرام می‌شوم اما نشدم. پدرم زجر می‌کشید و تا آن زمان نمی‌دانستم آنقدر او را دوست دارم.

لاله‌ حالا در زندان است. او را به جرم اسید پاشی بازداشت کرده‌اند. پدرش در یکی از بیمارستان‌های تبریز بستری است و چشم راست خود را به طور کامل از دست داده ‌است. پدرلاله گفته دوست ندارم دخترم در زندان باشد. شکایتی ندارم آزادش کنید.

پدر روی تخت بیمارستان پشیمان از وادارکردن دخترش به ازدواج است و دختر در زندان پشیمان از اسیدپاشی به صورت پدر.

امان‌الله قرایی‌مقدم / جامعه‌‌شناس

جامعه در برابر برخی جرایم بسیار مقاوم و بی‌رحم است. یکی از این جرایم اسیدپاشی است. تصور عمومی این است که اسید‌پاشی واکنشی به یک شکست عشقی‌ است اما این‌طور نیست درصد بالایی از اسیدپاشان افرادی هستند که نمی‌خواهند با از بین بردن زیبایی، فردی را مال خود کنند بلکه قصد انتقام گیری دارند.

مثلا نمونه آن دختر اسیدپاشی است که پدرش را هدف قرار داده ‌است. او نه‌تنها یک جرم غیرقابل بخشش از نظر جامعه انجام داده و اسیدپاشی کرده، بلکه قربانی نه یک دختر یا پسر خیانت‌کار که پدر اوست. جامعه ما نسبت به والدین حساسیت زیادی دارد و مشخص است آینده بسیار بدی در انتظار این دختر است.

این دختر اولا برچسب طلاق دارد و سختی‌های یک زن که از همسرش جدا شده ‌است را دارد و دوم این‌که شرم‌آورترین کار را نسبت به پدرش کرده یعنی اسیدپاشی و هرجایی که شناخته و شناسانده شود مطمئنا روی خوش نخواهد دید. او دیگر نه به عنوان فرزند، نه به عنوان همسر و نه حتی شهروند زندگی راحتی نخواهد داشت چون جامعه نسبت به والدین بسیار حساس است. وقتی فردی چنین کاری می‌کند از نظر باوردینی و اجتماعی ما قابل گذشت نیست.

جامعه در مورد برخی امور مدارا می‌‌کند، مثلا اگر شخصی سرقت کند یا نوجوانی در یک درگیری مرتکب قتل شود جامعه حتی نسبت به متهم ممکن است ترحم هم نشان دهد و براحتی جرم او را ببخشد اما در مورد جرمی که علیه والدین انجام می‌شود چنین گذشتی وجود ندارد و دیگر هیچ چیز به حساب بی‌تجربگی او گذاشته نخواهد شد. چرا که نسبت به والدین هتک حرمت شده‌ بنابراین او، هم در دنیا و هم در آخرت روسیاه خواهد شد. کاری که او کرده از نظر جامعه بسیار شرم‌آور است. اگر تن‌فروشی می‌کرد در این حد اهمیت نداشت.

بنابراین، فرد مجرم ایزوله می‌شود، جامعه او را تکفیر و او را قبول نمی‌کند و این بدترین شکنجه روحی و روانی برای اوست. متهم، دیگر شغل و زندگی نخواهد داشت و از نظر روانی دچار پریشانی خواهد شد. برچسبی که به او خورده ‌است از دامن او پاک نمی‌شود و آمدن به سطح جامعه هم او را نجات نخواهد داد.

خانواده هم او را نمی‌بخشند و اگر در ظاهر هم با او مدارا کنند در باطن کینه او در دل آنها هست و او را مطرود می‌کنند.

به لحاظ اقتصادی شغلی نخواهد داشت، فرزندان او را طرد می‌کنند. اگر دیوانه نشود ممکن است خودکشی کند چون آسیب آنقدر شدید است که همواره سرزنش خواهد شد. بنابراین، یک فرد طرد شده‌ است و این آسیب حتی ممکن است باعث کوتاهی عمر او شود چون سرکوفت و سرزنش، عمر را کوتاه خواهد کرد.

محمدرضارحمت/ وکیل دادگستری

وقتی اعضا و جوارح فردی از سوی فرد دیگری مورد آسیب قرار می‌گیرد، قربانی می‌تواند درخواست قصاص از دادگاه داشته باشد. البته درمورد قصاص اعضاءبدن که با اسید از بین رفته‌اند بین کارشناسان اختلاف‌نظر زیادی وجود دارد و بسیاری از کارشناسان بر این باورند از آنجایی که در قصاص اعضای بدن امکان مساوات وجود ندارد بنابراین امکان قصاص هم وجود ندارد و مجازات قصاص را در این خصوص منتفی می‌دانند. اگر در پرونده‌ای قربانی اعلام رضایت کند قصاص به طور کلی منتفی است. در صورتی که فرد درخواست دیه کند دیه‌قانونی به او تعلق می‌گیرد. البته فرد قربانی می‌‌تواند برای دادن رضایت، پول بیشتری هم بگیرد و این کار منع قانونی ندارد اما اگر به هر دلیلی فرد مجرم توانست رضایت بگیرد، چه با پرداخت دیه‌، بیشتر از دیه یا حتی بدون هیچ شرطی، جنبه عمومی جرم باقی می‌ماند. جنبه عمومی جرم حقی است که دادستان به عنوان مدعی‌العموم دارد و فلسفه وجود چنین قانونی هم بیم تجری است. یعنی مجرم به لحاظ جنبه عمومی جرم و این‌که ناامنی در جامعه ایجاد کرده‌ و این‌که افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده‌است باید مجازات شود. مطابق ماده 295 فرد اسیدپاش از 3 تا 10 سال به زندان محکوم خواهد شد. اما نکته ای‌که در این خصوص وجود دارد این است که محکوم کردن فرد به لحاظ جنبه عمومی جرم بستگی به نظر قاضی دارد و در واقع نظر شخصی اوست. قاضی حتی می‌تواند خفیف‌تر یا شدید تر از این مجازات را در نظر بگیرد. یعنی می‌تواند به جای حداقل حبس تعزیزی، حبس تعلیقی برای فرد در نظر بگیرد یا این‌که در جایی که خودش تشخیص دهد از ماده 19 قانون مجازات اسلامی که جنبه تکمیلی دارد استفاده کند.

براساس این قانون قاضی می‌تواند مجرم را علاوه بر حداکثر زندان به تبعید تا 10 سال محکوم کند. تصمیم قاضی به چند مورد بستگی دارد. محیطی که فرد در آن مرتکب جرم شده‌است، شرایط قربانی و مجرم پرونده‌، تاثیری که ارتکاب این جرم روی افکار عمومی گذاشته‌ است. حتی بزرگی و کوچکی منطقه‌ای که جرم در آن اتفاق افتاده و از همه مهم‌تر این‌که قاضی صادرکننده رای به مجازات‌های سنگین اعتقاد داشته ‌باشد یا مجازات سبک.

برخی قضات هستند که در کنار مجازات زندان و... که از لحظه جنبه عمومی جرم حکم صادر می‌کنند فرد مجرم را به مراجعه به روانپزشک هم محکوم می‌کنند تا فرد بتواند از اثرات مخرب این پرونده‌ رها شود، اما برخی قضات صدور حکم چند سال حبس را کافی می‌دانند البته همان‌طورکه گفته‌شد همه چیز بستگی به شرایط محیط و مجرم و طرزفکر قاضی دارد.

عاطفه کشاورزی / روانشناس

گذشته لاله و آنچه در مورد او در خانواده‌اش اتفاق افتاده بشدت تاریک است. لاله دختری است که اولا به گفته خودش پدرومادرش مرتب با هم دعوا داشته‌اند و او از کودکی شاهد درگیر‌ی‌های بین آنها بوده‌ است.

اولین حس ناامنی در کودکی، زمانی برای این دختر به‌وجود آمده ‌که اوشاهد درگیری‌های شدید پدر و مادرش بوده ‌است.

دومین حادثه تلخ زندگی‌ او تشویق به ازدواج آن هم در سنین نوجوانی بوده ‌است. لاله زمانی که 14 سال بیشتر نداشته به اصرار پدرش ازدواج کرده ‌است. نه تنها این دختر درک درستی از ازدواج نداشته‌ بلکه خانواده‌اش هم برای این‌که او زندگی خوبی داشته ‌باشد تلاش نکرده‌اند. هرچه لاله بزرگ‌تر شده این موضوع را بیشتر درک کرده و تبدیل به نفرت شده ‌است.

این دختر بعد از این‌که در زندگی مشترکش شکست می‌خورد حس انتقام و نفرت در وجودش بیشتر می‌شود چراکه در سنی است که کم‌کم درحال رسیدن به درکی از زندگی‌است. بنابراین سراغ کسی می‌رود که از کودکی به او القاء کرده‌اند عامل سختی‌هاو مشکلات است. او کسی نیست جز پدر.

نکته مهم دیگری که باید مورد بررسی قرار دهیم این که پدر جایگاهی را که باید در زندگی لاله داشته ‌باشد هرگز نداشته ‌است. چرا که از سوی مادر مرتب تحقیر شده و مادر او را عامل بدبختی معرفی می‌کند.

بنابراین لاله هم به این باورمی‌رسد که پدر باعث بدبختی اوست و اگر او اصرار بر ازدواج نمی‌کرد این اتفاق نمی‌افتاد.

بنابراین تصمیم می‌گیرد انتقام همه ناکامی‌هایی که در دوران کودکی، نوجوانی و بعد از ازدواجش داشته‌است را از پدر بگیرد. پدر برای لاله یک اهرم قدرت نیست بلکه باعث همه بدبختی‌هاست بنابراین باید تاوان کارهایی که کرده‌است را پس بدهد.

ضمن این‌که به نظر می‌رسد این دختر دارای درصدی از افسردگی و پریشانی است. این نوع آدم‌ها برای این‌که بتوانند به آرامش برسند کسی را که تصور می‌کنند باعث ناراحتی آنهاست آزار می‌دهند اما به آرامش نمی‌رسند و خود بیشتر آزار می‌بینند.