در بیشتر موارد، نیازهای ذاتی و درونی دختران ما دیده نمیشوند. زندگی دختران تا
حدود زیادی تحت تاثیر انگارههای رشد مغزی آنان است. در سنین زیر 10 سال هورمونها
نقش تعیینکنندهای در زندگی آناندر دنیایی که در آن زندگی میکنیم بزرگ کردن
دختران کاری بس دشوار است.بزرگترین آسیبی که به رشد عاطفی دختران ما وارد میشود
از ناحیه دوستان نیست. ندارند. شاید به همین علت است که والدین میگویند دختران ما
پیش از رسیدن نوجوانی مشکلی نداشتند.
مغز و سیستم هورمونی دختران بخصوص در مرحله نوجوانی بسیار آسیبپذیرند. دخترها در
این سن و سال براحتی خشمگین، افسرده و غمگین میشوند.به یقین جنس مذکر هم با این
مشکلات روبهروست، اما شرایط دخترها متفاوت است. وقتی پسران عصبانی میشوند، معمولا
خشمشان را بیش از دخترها به نمایش میگذارند، فریاد میکشند، خشونت میورزند و
رفتارهای پرخاشگرانه را بروز میدهند.
آنان وقتی اندوهگین میشوند از کلمات کمتری استفاده میکنند و دست به اقدامات عملی
میزنند. مثلا سیگار میکشند، رفتارهای خطرناک بروز میدهند یا دست به خشونت
میزنند. گرایش دستگاه عصبی جنس مذکر این است که احساسات تألمآور را پیش از این که
ابعاد وسیعتری بگیرد، متوقف میسازد، اما تمایل دستگاه عصبی جنس مونث پردازش عصبی
احساسات را بسط و توسعه میدهد. از این رو دخترها از کلمات بیشتری استفاده میکنند.
بیشتر حرف میزنند و بیشتر گفتگو میکنند و در دفترچه یادداشت و خاطراتشان
مینویسند. وقتی دخترها عصبانی میشوند، اغلب بیشتر از پسرها حرف میزنند،
احساساتشان را بروز میدهند و کمتر از پسران خشمشان را سرکوب میکنند. همین موقعیت
نیز وقتی آنها غمگین و افسرده میشوند هم وجود دارد.
در حال حاضر شمار زنان و دختران افسرده به مراتب از مردان و پسران افسرده بیشتر
است. همچنین زمان افسرده باقی ماندن دخترها نیز بیشتر است.
در نهایت جنس مونث با افسردگی بیشتر و طولانیتر روبهروست. از سوی دیگر از آنجا که
بدن جنس مذکر، تحت تاثیر تستوسترون بخش بیشتری از مواد غذایی مصرفی خود را به عضله
تبدیل میکند، آنان در زمینه وزن از یک امتیاز بیولوژیایی برخوردارند؛ اما دختران و
زنان تحت تاثیر استروژن، بخش بیشتری از غذای مصرفی خود را تبدیل به چربی میکنند.
به این دلیل مهم است که باید به غذا خوردن دخترانمان توجه بیشتری کنیم. بخصوص باید
به خوردن مواد قندی، چربی و کربوهیدراتها توجه داشته باشیم. اگر دخترمان با
چاقشدن غیرمتعارف روبهروست باید به متخصصان در این زمینه و همچنین به کتابهایی
که در این خصوص نوشته شدهاند، مراجعه کنیم.
از طرفی، ورزش کردن برای شرایط جسمانی و روحی روانی دختران اهمیت زیادی دارد. وقتی
دختران تحت تاثیر سیکلهای هورمونی روحیه خود را از دست میدهند، چیزی به اندازه
ورزش نمیتواند به آنها کمک کند.
ورزش در کار مدیریت سلولها نقش اساسی ایفا میکند و برای بسیاری از دخترها
ورزشهای منظم نهتنها مفید است، بلکه به اعتماد به نفس و پیوندجویی آنها نیز کمک
میکند. اگر دختر شما نشانههایی از افسردگی را به نمایش میگذارد، ورزش میتواند
در بهبود شرایط او نقش مهمی ایفا کند. همچنین ورزش از بازگشت دوباره افسردگی
جلوگیری میکند.
تغییرات اجتماعی و عاطفی دختران
دوران نوجوانی به مفهوم واقعی کلمه دوران بحران برای دختران است. بر اثر تغییرات
اجتماعی، ذهنی و جسمانی که در این مقطع از زندگی دختران وجود دارد، مرحله رسیدن به
بلوغ جنسی یکی از سختترین دورانی است که یک دختر تجربه میکند. در دوران رسیدن به
بلوغ جنسی همه چیز در درون و در پیرامون دختر شما تغییر میکند و با این حال او
هنوز دختر کمتجربهای است که باید از مسائل و مطالب متعددی آگاه شود. در این مرحله
او از وابستگی کمتری برخوردار است و به خودکفایی بیشتری رسیده و هنوز بشدت به لحاظ
جسمانی و عاطفی آسیبپذیر است.
در فاصله سنی 10 تا 15 سالگی، تغییرات اجتماعی و عاطفی در دختران اتفاق میافتد که
با رشد قطعات مغزی واقع در مناطق پیشانی و پیشپیشانی، دستگاه لیمبیک و سیستم
هورمونی در ارتباط نزدیک هستند. در این مرحله معمولا دختران گامهایی را به سوی
مستقل شدن برمیدارند، به خلوت بیشتری احتیاج دارند و ممکن است با والدین خود بحث
فراوان داشته باشند.
آنان به موضوعات مختلف توجه شخصی میکنند. در مواردی ممکن است بداخلاق شوند، احساس
غریبهها را پیدا کنند و به دنبال جمعی باشند که در آن جمع غریبه نباشند.
در واقع آنچه را که یک دختر نوجوان در این مرحله تجربه میکند ناشی از رشد مغز در
نواحی مختلف و با سرعتهای متفاوت است. باتوجه به تغییرات فراوان در زمینههای رشد
مغز و موضوعات عاطفی در این زمان، پدر و مادر باید بیش از حدی که فکر میکنند و
متوجه هستند به دخترشان رسیدگی کنند.
وقتی مغز مراحل بحرانی را میگذراند به توجه پدر، مادر، بستگان، آموزگاران و مربیان
نیاز بیشتری پیدا میکند، چون معمولا دختران از طریق کسانی که بیش از همه به آنها
دلبستگی دارند، آرزوهایشان را دنبال میکنند. بررسیها نشان میدهند پیوند و
دلبستگی در جریان رشد کودک چه تاثیر فراوانی بر جا میگذارند. باید توجه داشته
باشید فرزند دختر شما وقتی بزرگتر میشود، به خلوت و استقلال بیشتری احتیاج دارد.
ممکن است دختر شما در 12 یا 13 سالگی بظاهر چنان وانمود کند که به شما احتیاج
چندانی ندارد و نخواهد در زندگی او دخالت کنید؛ اما واقعیت این است که او بشدت به
توجه شما محتاج است. براساس تحقیقات در مرحله بلوغ، معمولا فعالیت مغزی دخترها از
فعالیت مغزی پسرها بیشتر است.
به عبارت دیگر، ذهن دخترها در این سن و سال فعالتر از ذهن پسرها در همین سن است.
پسرها در استدلالهای خود از روش قیاسی استفاده میکنند، اما دخترها دقیقا عکس
پسرها عمل میکنند. آنها به موضوعات مختلف توجه کرده، بسیاری از مسائل را شخصی
ارزیابی میکنند.
اشکالی که در این رهگذر متوجه دختران میشود این است که آنها نیاز پیدا میکنند
دیگران به جای آنها تصمیم بگیرند. در حقیقت برای دختران سادهتر این است که دیگران
به جای آنان فکر کنند و در غیر این صورت در تصمیمگیری باید با خود کلنجار بروند و
این موضوع بسیار مهمی است که والدین دختران باید به آن توجه داشته باشند.
در ارتباط با استرس دختران در زمان بلوغ نیز بررسیهای عصبشناختی نشان میدهند مغز
دختران به اشکال ویژهای با استرس برخورد میکند که این موضوع در مرحله بلوغ نیز
بخوبی دیده میشود. وقتی دختر نوجوان در شرایط استرسزا قرار میگیرد، میزان
کورتیزول در مغز او افزایش پیدا میکند.
هنگامی که سطح این هورمون مربوط به استرس افزایش پیدا میکند دیگر فعالیتهای مغزی
و هورمونی وی کاهش مییابد. وقتی دختر نوجوان تحت فشار روانی بلندمدت قرار میگیرد،
رشد مغزی او به طور قطع تحت تاثیر قرار میگیرد. مثلا دختری که در کودکی مورد
بدرفتاری روانی بلندمدت قرار میگیرد، ممکن است سالها بعد مغزش برای افسرده شدن
قوام گرفته باشد.
شاید در پاسخ به این پرسش که چرا میزان افسردگی در دختران نوجوان رو به افزایش است
بتوان گفت وقتی خانوادههای هستهای و بستگان دورتر فاصله میگیرند، در حالی که
رسانههای گروهی، اینترنت و دوستان همسال فشار خود را روی مغز افزایش میدهند،
دختران نوجوان با امنیت خاطر کمتری مواجه میشوند.
اینگونه کورتیزول بیشتر در مغز آنها تولید میشود و امکان افسردگی و اختلالات
عاطفی در آنها افزایش مییابد. مغز دختران بشدت استرسزده، قبل از بروز افسردگی یا
در جریان آن، سطح کورتیزول بسیار بالاتر از حد نرمال را نشان میدهد. این دختران
اغلب در خود فرو میروند، ساکت میشوند، نمیتوانند غذا بخورند و علاقهای به
برقراری ارتباط با دیگران نیز ندارند.
به همین سبب نیز توجه به شرایط مغزی دختران یک مساله لازم و ضروری است. برای آن که
در دوران نوجوانی دخترمان به او نزدیک بمانیم باید در کنار او و با او تغییر کنیم.
این ممکن است بدین معنا باشد که روشهای بشدت اقتدارگرایانه را کنار بگذاریم و
رفتاری دمکراتیکتر و دوستانهتر در قبال دخترانمان در پیش بگیریم.در ضمن برای آن
که به دخترانمان نزدیک شویم، لازم است به آنان فرصتهای بیشتری دهیم و مسوولیتهای
جدیدی به آنها واگذار کنیم.
میتوان گفت بهترین راه برای حمایت از رشد عاطفی یک دختر فراهم کردن زمینهای است
که بتواند با اطرافیان خود ارتباط و پیوندی قابل اعتماد ایجاد کند تا در وقت لزوم
به آنان روی آورد.
این پیوند با شبکه حمایتی به رشد عاطفی دختران ما کمک میکند. اگر بتوانیم بهمیزان
پیوند و همبستگی دختران و خانوادههایشان بیفزاییم، میتوانیم به رشد عاطفی و
احساسی آنها کمک کنیم.
پیوند عاطفی دختر و خانوادهاش زمانی مستحکمتر میشود که در خانواده مهر و عشق و
توجه و همچنین صرف وقت افزایش یابد. به طور کلی هر چه از وقتهای تنهایی دختران در
خانواده کاسته شود، بهتر است.
چگونگی ارتباط والدین با دختران
همان طور که نمیتوان عشق مادر به دخترش را دست کم گرفت، عشق پدر به دختر هم
حائزاهمیت است. پدر اغلب دیواری است که دختر میتواند بخصوص در دوران نوجوانی به او
تکیه کند. در واقع راه کامل و بی کم و کاستی برای پدر بودن وجود ندارد، اما پدری که
از دخترش فاصله زیاد میگیرد باری را بردوش او میگذارد.
تنها کافی است پدر مهر و محبت خود را ارزانی دخترش کند. اما باید به این نکته نیز
توجه داشت. پدری که بیش از اندازه به دختر خود خدمت کند و متقابلا از او نخواهد که
ارزشهای خود را به نمایش بگذارد، دخترش ممکن است تک بعدی شود و تنها در روابط و
موقعیتهایی موفق شود که طرف مقابل پیوسته وی را تایید نماید. برعکس اگر پدر تصدیق
و تاییدی را که فرزند دخترش به آن احتیاج دارد در اختیار او قرار ندهد، دخترش ممکن
است نیازمند تایید و تصدیق دیگران شود.
توجه به این نکته نیز مهم است که اگر پدر به اندازه کافی در زندگی دخترش حضور
نداشته باشد، به احتمال زیاد دختر مهرورزی و عشق داشتن را نمیآموزد. پدری که بیش
از اندازه به دخترش بیاعتنایی کند یا بیش از اندازه در مقام داوری و انتقاد از او
باشد، دختر به این نتیجه میرسد که ذاتا ناشایسته و بیکفایت است. از سوی دیگر، اگر
پدر آموزشهای اخلاقی و نظمآموزی را در مورد دخترش رعایت کند و در ضمن آن به ذهن و
اندیشه دختر نوجوانش بها بدهد در حقیقت شرایطی را فراهم میسازد که دخترش بتواند به
کسی که در زندگی به او علاقهمند میشود مهر بورزد و او را عزیز بدارد.
پدران میتوانند با توجه کردن، با برقراری ارتباط موثر و مناسب و با خرد و فراست
خود به دخترانشان کمک کنند. آنان باید به معاشرتهای دخترانشان توجه داشته باشند.
آنان حتی باید برپوشیدهتر ظاهر شدن دخترانشان تاکید کنند.
اگر پدری از هیچ تلاشی برای تربیت دخترش دریغ نکند و به وی مهارتهای زندگی را
بیاموزد، به رشد نفس و ضمیر دخترش کمک میکند و اینجاست که رفتار هنرمندانه یک پدر
نقشآفرین میشود. در زمینه رابطه مادر با دختر نیز میتوان گفت مادریکردن برای
فرزند دختر باید ارتباطی دائمی باشد.
اگر شما به عنوان مادر با دخترتان حرف نمیزنید، پیامهای غیرکلامی، پیامهای دائمی
شما را مخابره میکند. درک طبیعت دختران و رعایت برقراری یک ارتباط سازنده، توجه به
این نکته که مادر و دختر در پیوند با یکدیگر باشند، شاید مهمترین مطلب در روابط
میان مادر و دختر است زیرا براساس این وابستگی و پیوند و اتصال است که آینده دختر و
رابطه دختر و مادر شکل مستحکم پیدا میکند.
بررسیها نشان میدهد بسیاری از مشکلات بعدی دختران و از جمله آنها بروز افسردگی
ناشی از پیوند و اتصال ناکافی در دوران 3 2 سالگی دختر است. بسیاری از ناراحتیها
براثر همین پیوند ناکافی میان دختر و مادر ایجاد میشود.
در زمانهای گذشته، اتصال پیوند مادر با دختر موضوعی تضمین شده بود زیرا مادرها میتوانستند
ضمن کار، نوزادشان را روی پشت خود ببندند، یا به شکلی آنها را در آغوش خود داشته
باشند. زنان کشاورز در اغلب موارد نوزادشان را با خود حمل میکردند اما در حال حاضر،
موقعیت متفاوت است. امروزه جنبههای اقتصادی بیش از هر موضوع دیگری مهم است.
در اغلب موارد مادری که کار میکند نمیتواند فرزندش را روی سینه یا روی پشت خود
حمل کند، نمیتواند با نوزادش حرف بزند و نمیتواند در کنار نوزادش باشد تا نوزاد
او را ببوید و حتی نمیتواند با فرزندش تماس چشمی برقرار سازد و این در حالی است که
پیوند و اتصال کودک کم سال با مادرش، یکی از مهمترین عواملی است که موفقیت آینده
او را رقم میزند.
پیوند میان فرزند و مادر، موضوع بسیار مهمی است و به عقیده برخی از پژوهشگران این
اتصال، پایه و اساس ارتباطهای بعدی مادر و فرزند است.
پیشنهادها
دخترتان را به فعالیتهای معنوی تشویق کنید. همچنین وی را ترغیب به شرکت در فعالیتهای
ورزشی و سایر فعالیتهای اجتماعی نمایید.
با دخترتان مهربان باشید. اغلب اوقات با در آغوشکشیدن دخترتان، با نوازش کردن یا
به گردش بردن او میتوانید با وی پیوند عاطفی بیشتری برقرار کنید.
به دخترتان بیاموزید اگر احساساتش جریحهدار شده است آن را بروز دهد و دلیل احساس
بدش را بگوید در ضمن به یاد داشته باشید دختر شما نیاز دارد که احساسات و عواطفش را
با کسی که به او اعتماد دارد در میان بگذارد.
به همسر و اطرافیان خود محبت کنید. بگذارید دخترتان ببیند که شما به شبکه پیرامون
خود علاقهمند هستید و نسبت به آنها محبت نشان میدهید.
از انتقاد و تحسین و تمجید در وقت مناسب هر کدام استفاده کنید. بیش از اندازه
دخترتان را تحسین نکنید، چرا که اغلب وی متوجه میشود او را به دروغ تحسین میکنید.
به دخترتان کمک کنید تا بیاموزد در روابط با دیگران رفتار مسوولانهای داشته باشید.
همچنین یاد بگیرد که برای ایمنی و سلامت خواهر و برادرش در منزل تلاش کند.
دخترتان را تشویق کنید تا درباره روابطی که با دوستانش دارد با شما حرف بزند. برای
دخترتان قواعد و مقررات مشخص و واضح وضع کنید. به او بگویید که در ارتباط با روابطی
که با دوستانش دارد، از او و دوستانش چه انتظاری دارید.
امید است که در تربیت دخترانتان موفق باشید و بدانید که دختران شما هرگز به این
اندازه به شما محتاج نبودهاند.